چکیده:
ساختار و مبانی نظام حقوق بینالملل امروز اغلب مبتنی بر آرا و اندیشههای مکاتب پوزیتیویستی است و به همین سبب نیز حاکمیت دولتها محور اصلی ساخت قواعد حقوق بینالملل تلقی میشود، اما نباید از یاد برد که موجودیت و اعتبار حقوق بشری که اکنون بهکرات از آن سخن میگوییم، مدیون ساخت و ارادۀ دولتها نیست. حقوق بشر امروز روایتی تازه از همان حقوق طبیعی دیروز است. علاوهبر این، نفوذ بیش از پیش اصول و مبانی حقوق طبیعی بر پیکرۀ نظام حقوق بینالملل معاصر آن هنگام تجلی بارزتری یافت که نظام سنتی قاعدهسازی موجود دیگر نمیتوانست در تمام زمینهها – بهطور مشخص حوزۀ حقوق بشر - پاسخگوی اقتضائات و ضرورتهای جامعۀ بینالمللی باشد. ازاینرو اعلامیۀ «شرط مارتنس» به تصویب دولتها رسید. بدینترتیب در حال حاضر شاهد تحولی نوین در عرصۀ ساخت و پرداخت مهمترین منابع حقوق بینالملل بشریم؛ تحولی در راستای پاسخ به نیازهای روز؛ تحولی که تجلی پیوند شرط مارتنس با حقوق بشر در نظم حقوقی جدید است.
Although the structure and foundation of contemporary international law system، often based on the opinions and ideas of the schools of positivist and therefore the sovereignty of states is central to making the rules of international law، but it should not be forget that the existence and validity of human rights now often speak of it، is not risen from will of the states. Human Rights Today is a new version of the natural law yesterday. Apart from this، more and more influence of principles & opinions of natural law on the body's of contemporary international law system became more obvious manifestation whenever The traditional system of making rule could no longer meet the requirements and needs of the international community in all areas، So The Declaration "Martens clause" came to government approval. Thus we have witnessed new development in the field of construction and payments of the most important sources of international law: custom. An evolution in response to the needs of the day.
خلاصه ماشینی:
نسبت میان شرط مارتنس و حقوق بشر در نظم حقوقی بین المللی جدید * شهرام زرنشان چکیده ساختار و مبـانی نظـام حقـوق بـین الملـل امـروز اغلـب مبتنـی بـر آرا و اندیشـه هـای مکاتـب پوزیتیویستی است و به همین سبب نیز حاکمیت دولت ها محـور اصـلی سـاخت قواعـد حقـوق بین الملل تلقی میشود، اما نباید از یاد برد کـه موجودیـت و اعتبـار حقـوق بشـری کـه اکنـون به کرات از آن سخن میگوییم ، مدیون ساخت و ارادة دولت ها نیست .
یکی از این تحولات مهم تدوین و تصویب اعلامیۀ «شرط مارتنس » در جامعۀ بین المللـی است که بر مبنای آن – در قلمرو حقوق بشر و حقوق بشردوستانه – قواعد عرفی می تواننـد تحـت تأثیر غالب اصول و اندیشه های آرمانی و ارزشی حقوق طبیعی نیز شکل بگیرند؛ امـری کـه همسـو با رشد و تکامل مفاهیم انسانی و همگام با ضرورت های جامعۀ بین المللی امروز، در چـارچوب رویـۀ دیوان بین المللی دادگستری و دیگر مراجع معتبر نیز تأیید شـده اسـت .
به زعم پروفسور مارتنس محتوای این شرط از سـابقه ای تـاریخی برخـوردار اسـت و در آرا و اندیشـه هـای حقـوق طبیعـی ریشـه دارد ( Meron, T, The Martens Clause, Principles of ٧٩ :٢٠٠٠ ,Humanity, and Dictates of Public Conscience)؛ نکتـه ای کـه بـه واقـع اسـاس بحث حاضر را شکل میدهد و در ادامه در مورد آن به تفصیل سخن خواهیم گفت .