چکیده:
اعتماد اجتماعی یکی از جنبه های مهم روابط انسانی، است که زمینه را برای ایجاد ارتباط و همکاری میان اعضای جامعه فراهم می کند. از این روی اعتماد اجتماعی همواره از اهمیت زیادی برخوردار بوده است. در جوامع مدرن ایجاد تغییرات گسترده در شیوه ساماندهی اجتماعی، تقسیم کار گسترده، افزایش فاصله زمانی و مکانی روابط، و افزایش عدم تعین در حیات اجتماعی موجب شده است که اعتماد اجتماعی به ویژه دو بعد اعتماد تعمیم یافته و نهادی آن بیش از پیش اهمیت و ضرورت پیدا کند.
این پژوهش درصدد تبیین جامعه شناختی اعتماد اجتماعی جوانان شهر مشهد است. حجم نمونه 384 نفر محاسبه شده، و نمونه گیری به روش خوشه ای چندمرحله ای انجام گرفته است.در این پژوهش اعتماد اجتماعی در سه بعد بین شخصی، تعمیم یافته و نهادی مورد سنجش قرار گرفته است. یافته های توصیفی پژوهش نشان داد که میزان اعتماد اجتماعی در بین 5/25 درصد از پاسخگویان زیاد، 1/53 درصد متوسط و 4/21 درصد کم می باشد. فرضیات تحقیق مستخرج از مدل نظری، دلالت بر وجود رابطه متغیرهای گستردگی روابط اجتماعی، احساس عدالت، و فردگرایی خودخواهانه با اعتماد اجتماعی دارد. در سطح تجربی، استدلال های نظری تحقیق از طریق روش تحلیل رگرسیون مورد داوری قرار گرفته است. بر مبنای نتایج تبیینی تحقیق، همبستگی معناداری بین هر سه متغیر مستقل و ابعاد اعتماد اجتماعی وجود دارد. با توجه به نتایج بدست آمده از آزمون رگرسیون گام به گام متغیرهای گستردگی روابط اجتماعی و احساس عدالت در مدل نهایی باقی ماندند و متغیر فردگرایی خودخواهانه اگرچه همبستگی معناداری با اعتماد اجتماعی دارد اما به عنوان متغیر پیش بین از مدل نهایی خارج گردید. بر اساس ضریب تعیین تعدیل شده بدست امده در مدل نهایی، می توان گفت که 36 درصد از تغییرات اعتماد اجتماعی توسط دو متغیر احساس عدالت و گستردگی روابط اجتماعی تبیین می شود.
خلاصه ماشینی:
اعتماد اجتماعي، اعتماد بين شخصي، اعتماد تعميم يافته ، اعتماد نهادي، گستردگي روابط اجتماعي، احساس عدالت ، فردگرايي خودخواهانه بيان مسئله يکي از جنبه هاي مهم روابط انساني، «اعتماد اجتماعي» است که زمينه را براي ايجاد ارتباط و همکاري ميان اعضاي جامعه فراهم ميکند.
استدلال هاي نظري بيان شده در باب نقش مهم اعتماد در حفظ نظم اجتماعي و پويايي جامعه در مسير توسعه و هم چنين لزوم شناخت عوامل مؤثر بر اعتماد، براي برنامه ريزي و ارائه راه حل در جهت افزايش آن ، بيانگر اهميت و ضرورت پژوهش حاضر ميباشند.
با بررسي تحقيقات انجام گرفته در کشور ما ميتوان دريافت که بيشتر آن ها در تبيين اعتماد اجتماعي از نظرياتي که در رويکرد سرمايه اجتماعي قرار ميگيرند، استفاده کرده اند و غالباً مفاهيمي نظير ميزان روابط اجتماعي، نوع تعاملات اجتماعي، اعتقادات مذهبي، تعهد اجتماعي، مشارکت مدني، ديگر خواهي و رضايت از زندگي را به عنوان عوامل مؤثر بر اعتماد مورد مطالعه قرار داده اند، و در تدوين مدل هاي نظري، کمتر به نظريات نهاد محور که بر تأثير کيفيت و عملکرد نهادهاي دولتي بر ميزان اعتماد اجتماعي تأکيد دارند، توجه شده است .
در سطح تبييني، فرضيات تحقيق که بيانگر تأثير متغيرهاي گستردگي روابط اجتماعي، احساس عدالت ، و فردگرايي خودخواهانه بر ميزان اعتماد اجتماعي است ، بر مبناي گزاره هاي مشاهده اي و از طريق تحليل رگرسيون مورد آزمون و داوري قرار گرفتند.
“Predicing Cross-national Levels of Social Trust: Global Pattern or Nordic Exceptionalism?”, European Sociological Review, Vol. 21,No. 4,pp 311-327.
“Social Capital in (dis)Similar Democracies: The Development of Generalized Trust in Japan and Switzerland”, Comparative Political Studies, Vol. 36, No8, pp 936-966.