چکیده:
مکتب عرفان و تصوف، متشکل از آداب و اصولی است که شیوه سلوک ره پویان طریقت را تا نیل به سر منزل حقیقت، تبیین و آشکار می سازد. سیر و سلوک صوفیانه که شامل سیر آفاقی و سیر انفسی است، ملهم از آیه شریفه «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق» (فصلت/53)، و سایر آیات و احادیثی است که جزو منابع مهم در مشرب عرفان اسلامی به شمار می آیند. مولانا که در ادبیات عرفانی فارسی از جایگاه و منزلتی بی بدیل برخوردار است، در آثار منظوم و منثور خود به سیر آفاقی (عالم کبیر)، و سیر انفسی (عالم صغیر)، توجه داشته، و سیر آفاقی را که مطالعه صورت تفصیلی عالم است، بر سیر انفسی مقدم می دارد.در این پژوهش به صورت تحلیلی و توصیفی بیان شده است که مولوی از جمله عارفانی است که جهت شناخت حقیقت، به مجاز نیز عنایت داشته، و مخلوقات عالم را تجلی گاه جلوه و جمال حق می شمارد. از نظر وی ـ که به حرکت جوهری المام دارد ـ تمامی اجزای کاینات به طور مستمر، در حرکت و تغییر اند، وسیر آفاقی وی، از مرحله جماد، تا مراتب روح و جان، و تا ورود به قلمرو ملکوت ادامه دارد. مولانا در سیر آفاقی، با نگاه عمیق و نافذ – که خود، آن را «سبب سوراخ کن» نامیده – از حجاب های ظاهری موجودات، عبور نموده، و از مشاهده مصنوع به صانع، و از فعل به صفت، و از صفت، به دیدار ذات نایل گردیده است. او در سلوک صوفیانه و سیر آفاقی خود، در ورای چهره ظاهری عناصر هستی، و در آیینه ممکنات و اجزای عالم، به مشاهده چهره محبوب ازلی و ابدی پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
"خبرت هست که در شهر شکر ارزان شد؟ خبرت هست که دی گم شد و تابستان شد؟ خبرت هست که بلبل ز سفر باز رسید؟ در سماع آمد و استاد همه مرغان شد؟ خبرت هست که در باغ کنون شاخ درخت مژدۀ تو بشیند از گل و دست افشان شد؟ خبرت هست که جان مست شد از جام بهار سرخوش و رقص کنان در حرم سلطان شد؟ شاهدان چمن از پار قیامت کردند هر یک امسال به زیبایی صد چندان شد ناظر ملک شد آن نرگس معزول شده غنچۀ طفل چو عیسی فطن و خط خوان شد نقشها بود پس پردۀ دل پنهانی باغها آینۀ سر دل ایشان شد آنچه بینی تو زدل جوی ز آیینه مجوی آینه نقش شود لیک نتاند جان شد مردگان چمن از دعوت حق زنده شدند کفرهاشان همه از رحمت حق ایمان شد (مولوی،1380، غزل: 782) حرکت، از صنع به صانع، و از مخلوق به خالق، روش سالکان صوفی و ره پویان طریقت نیست، اگر عارفان خداجو، در سیر آفاقی، با هدف دیدار جمال محبوب حرکت می کنند، باب دل خود را به سوی گشنی از رمز و راز می گشایند، و سرمست از تماشای چهرۀ معشوق حقیقی و با نشاطی که در روح و دل آنها پدیدار شده، به دیدار خدا مشغول می شوند."