خلاصه ماشینی:
"الان مگر کتاب هایی که داریم در ایران تولید می کنیم و تصویرگرها تصویردارشان می کنند بد هستند که می خواهیم عوض شان کنیم؟ الان شما نقیصه ای احساس می کنید؟ مییدآبادی: شما احساس نمی کنید؟ نمریب پون: من می گویم مثک، ما ایرانی ها چرا فست فود درست نکردیم، ولی خارجی ها درست کردند؟ این که من می گویم بستر فرهنگی ما آماده نیست، نمی خواهم وارد ماجرای کک نی شوم که نشود درستش کرد .
پژو~~: در واقع به سه سوال رسیدیم که شاید به بعضی های شان جواب داده باشیم: اول این که کتاب تصویری در ایران هست؟ دوم، اگر نیست، چرا نیست؟ سوم این که اصک باید به همان ثنکل غربی اش باشد یا این که به نمونه های بومی اش هم می شود فکرکرد؟ پیشنهادی که درمورد کتاب های تصویری به نظرم آمد این است که فعلا ازهمان وارداتی ها استغاده کنیم، چون بخشی ازکتاب های تصویری املا زمان و مکان ندارند، هیر داستانی ندارند.
کسی نمی گوید که من اساسا تصویرگری کودکان کار می کنم و اصک وجه آرتیستی هم ندارد: فقط دوست دارم بچه ها یینند، بخندند و یکی ازمشکک ت یا آسیب های جدی سیستم نشوما این است که یا کتاب های جشنواره ای داریم یا کتاب های سوپومارکتی؟ کتاب خواندنی نداریم.
پول که نمی گیریم، اما برایم خیلی مهم است که این کتاب را مردم دوست داشته بانثند: دراین صورت فکر می کنم کار را درست انجام داده ام و اتفاق درستی بین متن و تصویرافتاده.
این هم مثل همه ی اتفاق ها نشود که بعدا بگوییم »باید داشته باشیم،<؟ بعد هم یکی را انتغاب کنیم که خیلی هم نمی داند ماجرا چیست یا فقط یک اسم دیگر به ابتدای کتاب های مان اضافه شود."