خلاصه ماشینی:
"در رویکرد اول، هم مکالمه ها و گغت وگوها وهم بخش های توصیفی، توضیحی و روایی داستان به سبک رسمی یا زبان معیار نوشته می شوند؟ به این معناکه کل جمک ت اثر یک دست اند و ازصورت گفتارواژه ها درنوشتار استفاده نمی شود.
با من می آیی؟« رویکرد دوم: ازپنجره به آسمان نگاه کرد و گغت: »بارون بند اومده، دوس دارم تو این هوا قدم بزنم باهام می آی؟« درادبیات کودک و نوجوان نیز، به پیروی از ادبیات بزرگ سال، به طورمعمول از یکی از این دو رویکرد برای بیان روایت های داستانی استغاده می شود.
البته با تنوح های سبکی که امروزه در داستان ها می بینیم، نمی توان شکسته نویسی را به طورمطلق حذف کرد، ولی متاسفانه در آن، قاعده و قانون مشخصی وجود ندارد و هرکس هرطورتصورمی کند درست است واژه ها را می نویسد.
نکته ی آخر درباره ی لحن این است که متاسفانه، با وجود تلاش نویسنده برای ایجاد تشخص لحنی، در بسیاری از بخش های داستان، لحن شخصیت ها بسیار شبیه به هم می شود.
جهان را آن گونه ببیند که راوی می بیند و به در کتاب دلقک، حدادی رویکرد سومی را زبان می آورد و بااینکه درایجاد تشخص لعنی اختیارکرده که درآن کل روایت به زبان محاوره برای این شخصیت نیز تقریبا موفق عمل و غیررسمی نوشته و از واژه های عامیانه ی کرد.
با وجود تمام ضعف های داستان، تک ش این نویسنده در استغاده از زبانی نزدیک به زبان نوجوانان ستودنی است و شاید درآینده بتوان برای نوشتارهایی شبیه به این، که به زبان شکسته نوشته شده اند، قواعدی حساب شده و درست وضح کرد و شاهد داستان هایی موفق تردراین عرصه بود."