چکیده:
کتاب الفتوح ابن اعثم کوفی (د. حدود 314 ) از منابع مهم تاریخ اسلام است. این کتاب به قلم محمد بن احمد موستوفی هروی (د 596 ) به فارسی ترجمه شده است. جدا از تفاوت های متن اصل عربی با ترجمه آن، به لحاظ گرایش های مذهبی، تفاوت هایی در اصل عربی و ترجمه فارسی وجود دارد. پرسش اصلی این مقاله، بررسی و تحلیل نوع گرایش های مذهبی نویسنده و مترجم و کاربست آنها در تالیف یا ترجمه است. در این مقاله با استفاده از روش تحلیل محتوا نشان داده شد مولف و مترجم، هیچ کدام شیعه نبوده اما تمایلات شیعیانه داشته و از اخبار و متون مورد علاقه شیعیان بهره مند بوده اند: گرچه در مجموع، گرایش شیعی مترجم بیشتر است و در موارد معدودی در متن عربی نیز تمایلات شیعی چشمگیری ملاحظه می شود.
Al-Futuh written by Ibn A`tham Al-Kufi (d. 314) is one of the most important sources in Islamic History. It has been later translated into Persian by Muhammad b. Ahmad Mustufi Hiravi (d. 596). Apart from original differences between the work and the translation, these tows have some different views, religiously speaking. The main subject of this article is to study these differences and their influence on both texts. Our study shows that although none of author and the translator were vivid Shiite figures, both have Shiite inclination and have used Shiite based information. However we find this Shiite information in the Arabic work, in the Persian translation this kind of information and inclination are more vivid.
خلاصه ماشینی:
در ادامه به مواردی که حاصل گرایشهای مذهبی مترجم است و به متن اصلی افزوده شدهاست اشاره میشود: مترجم سخنانی از امام علی7 به دفاع از جانشینی خود بعد از رسول خدا9اشاره کردهاست که اصلا در متن اصلی چنین سخنانی وجود ندارد؛ برای مثال، ابن اعثم در بحث سقیفه مینویسد: "جلس علی بن ابی طالب کرم الله وجهه فی منزله مغموما بامر النبی صلی الله علیه و سلم و عنده نفر من بنیهاشم و فیهم الزبیر بن العوام" (همان، 1/ 6) و در ادامه بحث سقیفه را مطرح میکند اما بحث رد و بدل شدن سخنانی بین علی بن ابی طالب7 با ابوبکر را مطرح نکردهاست.
مترجم سخنی از امام حسن 7 که در مورد وصی بودن امام علی7 بعد از پیامبر9 است را در متن آوردهاست (همان، 445) که این سخن در متن اصلی وجود ندارد (همان، 2/492) در بحثی که بعد از جنگ جمل مطرح میشود و بعد از اینکه امام علی7، سلیمان بن صرد الخزاعی را بازخواست میکنند سلیمان به نزدحسن بن علی7 میرود و به ایشان میگوید که: "شرح نتوانم داد که امیرالمؤمنین مرا بر سر جمع چه سخنان سخت گفت و تا کدام غایت برنجانید و سرزنش کرد حسن گفت: ای سلیمان با دوستها عتابها کنند از آن نباید رنجید سلیمان گفت: چنین است لکن هنوز کارها قرار کلی نگرفته و همه ولایتها محفوظ و مضبوط نگشته و اطراف معاند و مخالف بیشمار است به جز شمشیر تیز آنان را به راه راست نتوان آورد و لابد به مدد و معاونت امثال ما حاجت خواهد بود ما را نباید رنجانید تا سخن خویش میتوان گفت ناخوش نباید" تا این قسمت متن اصلی با ترجمه یکی است اما ابن اعثم در ادامه آوردهاست" فقال له الحسن: ای رحمک الله!