چکیده:
در مواجهه با نظام فکری ارسطو و ابن سینا که تا حدود زیادی هم مشرب هستند و به اصطلاح رایج در تاریخ فلسفه، در سنت مشایی می اندیشند، این سوال به ذهن می رسد که اصل علیت چه نقشی در شکل گیری نظام فکری و نظریات آنها دارد؟ آیا با حذف علیت می توان به تبیین عقلانی پیدایش، تغییر، حرکت و معرفت رسید؟ با بررسی آثار ارسطو و ابن سینا به خوبی درمی یابیم که علل در نظام فلسفی آنها
نقش مهمی در ایجاد و تحقق اشیا در خارج و شناخت آن ها دارند و به عبارت دیگر جایگاه وجود شناختی و معرفت شناختی علل از اهمیت به سزایی برخوردار است. از نظر ارسطو هرچهار قسم از علل اربعه برای تحقق و تبیین پیدایش از طریق حرکت لازم است و در قیاس و استقرا نیز نقش مهمی ایفا می کنند. نزد ابن سینا علیت نه تنها در بحث خلقت و آفرینش نقش مهمی دارد، بلکه عامل پیوند دهنده تمام موجودات
و خالق آن ها است و باعث می شود که جهان از نظمی به هم پیوسته و ضروری بهره مند شود. بنابراین علیت فقط در حرکت و از قوه به فعل رسیدن اشیا موثر نیست، بلکه چیزی فراتر از حرکت در پیدایش موجودات نقش دارد و علت فاعلی موجودات را از امکان ذاتی خارج کرده و آن ها را واجب کرده و موجود می کند. علاوه بر آن علیت در شناخت موجودات از طریق حد و برهان نقش اساس ایفا می کند. این دو فیلسوف مشایی با وجود آنکه به اهمیت علیت در ایجاد پدیده ها و شناخت جهان رسیده اند، اما در برخی جزئیات با هم تفاوت هایی دارند.
خلاصه ماشینی:
او میگوید اثبات وجود علل اربعه واینکه هر کائن فاسدی یا هر چه که حرکت میکند یا هرچه که مرکب از ماده و صورت است ، باید علت داشته باشد واینکه علل منحصر در چهار تا هستند، در طبیعیات بحث نمیشود، بلکه در الهیات جای بحث دارد، ولی تحقیق ماهیت علل و احوال آن ها در عین اینکه وجودشان را به عنوان اصل موضوعه پذیرفته است ، بر عهده طبیعیات و عالم طبیعی است (همو، ١٣٨٠، السماع الطبیعی، ص ٤٨).
بنابراین ابن سینا هم به بررسی و تحقیق علل اربعه میپردازد و هم خود را درگیر رابطۀ علی بین موجودات میکند و معتقد است رابطۀ علی در خارج در کنار علت و معلول وجود دارد و مفهوم آن از سنخ معقولات ثانی فلسفی است .
اما گاه اتفاق میافتد که برای تعریف یک شیء از علل وجود شیء یعنی علت فاعلی و غایی و یا از هر چهار نوع علت استفاده میشود و یا در اثبات وجود یک شیء از علل قوام ذات استفاده میشود، دراین صورت اجزا حد با اجزا برهان یکی خواهد شد، یعنی عللی که جزء حد شیء بودند، در مقام بیان علل وجود و تحقق شیء که با کلمه لم ١٦ از آن سؤال میشود، به عنوان حد وسط به کار گرفته میشوند و ازاین رو هم سبب شناخت شیء میشوند و هم چگونگی وجود و تحقق آن شیء را در خارج اثبات میکنند.
بنابراین در فلسفه ارسطو و ابن سینا علیت نقش مهمیدر تبیین پیدایش عالم دارد و بدون آن شناخت اشیا از طریق حد و برهان و اسقراء ناممکن خواهد بود.