چکیده:
ایمانوئل کانت با محدودساختن تمامیت دین در حوزه اخلاق، قرائتی عرفی شده از دین ارائه کرده و معتقد است که نیاز انسان ها به داشتن سلوک اخلاقی، آنان را متوجه دین و خدا کرده است. ایشان با نگاهی تک بعدی، ابعاد شریعتی، کلامی، مناسکی و... را در بعد اخلاقی دین جمع کرده و قلمروی دین را به شکل چشم گیری محدود کرده است. در دین اخلاقی کانت، پرستش، الهیات، مناسک و کلیسا جایی ندارد و این، به معنای فروکاهی جایگاه دین یا به تعبیری، «عرفی شدن دین» است. در این مقاله ضمن تبیین اندیشه های اخلاقی کانت، عناصری را بررسی می کنیم که در نظام فکری او به عرفی شدن دین یا افول دین از جایگاه حقیقی خود منجر شده است.
خلاصه ماشینی:
"تا قبل از کانت، معمولا اخلاق، برگرفته از الهیات و دین بود 2 و مکاتب غایتمدار کلامی، ابتدا دست به اثبات خدا میزدند و قرب انسان به خدای خود را غایت تمام فرامین اخلاقی میدانستند؛ اما کانت اصول اخلاقی را کاملا بشری دانسته و واضع این اصول را بشر و غایت آنها را نیز همان، ص289.
کانت اینطور استنباط میکند که اگر علم اخلاق متکی بر دین باشد، هر فردی قبل از اینکه تکلیف اخلاقی خود را بشناسد، باید شناختی از خداوند داشته باشد و چنانچه فردی شناختی از خداوند نداشته باشد، از تکلیف هم نباید هیچ معرفتی داشته باشد؛ درحالیکه این مسئله بدیهی است که افراد، مستقل از عوامل بیگانه، همچون ارادۀ خداوند، Good Will کانت، بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق، ص12و13.
خاستگاه خوب و بد، نه در غایات اعمال ماست، آنگونهکه غایتگرایانی چون میل و بنتام به آن معتقد بودند و خیر را در فایدهمندی و مصلحت میدیدند، نه در قراردادها و سنتهای اجتماعی که به مرور زمان برای شخص نهادینه میشود و افرادی چون مونتنی، دیویی، هابز و نیچه بر این باورند و نه در ارادۀ الهی است، آنگونهکه اشاعره و آگوستین به شرح آن پرداختند؛ بلکه از نظر کانت، خاستگاه مفاهیم خوب و بد در پیروی یا پیروینکردن از قوانین اخلاقی است.
بیتوجهی بهمعنای صحیح اصل آزادی کانت این امر را بهعنوان پیشفرض مسلم دانسته است که اگر منشأ ارزشهای اخلاقی را دین و ارادۀ الهی بدانیم، دراینصورت اخلاق بیمعنا خواهد بود؛ زیرا عامل اخلاقی هیچ فردریش ویلهم نیچه، تبارشناسی اخلاق، ترجمۀ داریوش آشوری، تهران: آگاه، ۱۳۸۰، ص 8."