چکیده:
آیا میان اخلاق و اقتصاد ارتباطی وجود دارد؟ اگر ارتباط وجود دارد، این ارتباط چگونه ترسیم میشود؟ بهترین روش برای پاسخ به این پرسشها، دستیابی به منطقی است که بتوان بر مبنای آن، ارتباط مزبور را بررسی کرد. فرضیه مقاله این است که رابطه نظاممندی از منظر معرفت اقتصادی بین اخلاق و اقتصاد وجود دارد.
در این مقاله تلاش شده است با تکیه بر رابطه بین هستها و بایدها، منطق مزبور استخراج گردد. مهمترین دستاورد مقاله پیش رو این است که بر پایه منطق یادشده، ارتباط بین اخلاق و اقتصاد، در سطوح چهارگانه برقرار است. این سطوح عبارتاند از: مبانی فلسفی اقتصاد و فرااخلاق، فلسفه اقتصاد و بخش اول اخلاق هنجاری، علم اقتصاد و بخش دوم اخلاق هنجاری ـ اخلاق کاربردی، ساختار اقتصادی و اخلاق توصیفی. البته ارتباط پنجمی هم میتوان مطرح کرد که مربوط به تحول در ساختار اقتصادی میباشد و میتوان از آن به نظامسازی و تربیت اخلاقی یاد کرد.
روش استفادهشده در این مقاله از جهتی تحلیلی ـ استدلالی است؛ زیرا تلاش شده است که با توجه به اسناد کتابخانهای ـ و اینترنتی ـ برای اثبات فرضیه مذکور، استدلالهای منطقی ارائه شود و از جهتی تطبیقی است؛ زیرا مطالعات مزبور با تکیه بر دیدگاههای مطرحشده در اقتصاد متعارف صورت گرفته و در صدد تطبیق آنها با اقتصاد اسلامی است.
Is there a connection between ethics and economics? If there is، the connection to be drawn? The best way to answer these questions، it is reasonable to be based on the achievement of the association shall be investigated. This paper is based on the relationship between beings and must be logic to extract. The most important result of this study is to learn the logic of the relationship between ethics and economics، there are four levels. These levels are: Philosophical Foundations of Economics and meta-ethics، philosophy، economics and the first part of normative ethics، economics and the second part of normative ethics، applied ethics، economic and moral structure. The fifth connection can be made that the change in the economic structure and can be referred to the system and moral education.
خلاصه ماشینی:
رابطه اخلاق و اقتصاد بر اساس الگوي نظام مندي معرفت هاي اقتصادي تاريخ دريافت : ١٣٩٥/١٢/١٣ تاريخ پذيرش : ١٣٩٦/٥/٤ * ______________________________________________________________ علياصغر هادوينيا چکيده آيا ميان اخلاق و اقتصاد ارتباطي وجود دارد؟ اگر ارتباط وجود دارد، اين ارتباط چگونه ترسيم ميشود؟ بهترين روش براي پاسخ به اين پرسش ها، دستيابي به منطقي است که بتوان بر مبناي آن ، ارتباط مزبور را بررسي کرد.
اين دغدغه به گونه اي بوده است که به عنوان مسئله اسميت مشهور شده است ؛ زيرا وي که مدرس فلسفه اخلاق و يک مسيحي متأله بوده است ، پيش از نگارش کتاب ثروت ملل خود، در کتاب احساسات و عواطف اخلاقي، محور رفتارهاي انسان را بر نوع دوستي قرار داده است ؛ اما کتاب ثروت ملل خود را با مثالي آغاز مي کند که ظهور در نفع طلبي دارد و از اينجاست که ممکن است گفته شود داستان تفکيک اقتصاد و اخلاق شروع شده است ؛ اما اين ليونل رابينز بود که در دهۀ سوم قرن بيستم تفکيک مزبور را صراحتاً مطرح کرده و با تکيه بر آن اقتصاد را تعريف کرد.
در اينجا تلاش شده است با توجه به الگوي پيشنهادي که در مقاله «نظريه نظام مندي معرفت هاي مکاتب اقتصادي (مطالعه موردي اقتصاد کلاسيک و اقتصاد اسلامي)» (هادوينيا، ١٣٨٩، ش ٣٨، ص ٣٣-٦٠) مطرح گرديده است ، ارتباط ميان اخلاق و اقتصاد بررسي شود.
ترابط «هست ها» و «بايدها»ي هم سطح رويکرد فلسفي درباره شناخت ميتواند پايه نظري مناسبي براي طرح يک الگو در زمينه نظام مندي معرفت هايي باشد که در يک مکتب اقتصادي وجود دارد؛ زيرا در اين الگو تلاش شده است گزاره هاي اقتصادي، با توجه به فرايند شناخت معرفي گردد.