چکیده:
عدم تجرد نفس حیوانی و به طریق اولی نفس نباتی در حکمت مشاء مسلم گرفته شد، اما صدرالمتالهین به اثبات تجرد نفس حیوانی موفق شد، ولی برهان روشنی در اثبات تجرد نفس نباتی اقامه نکرده است؛ با این حال می توان از مطاوی کلمات و اصول فلسفه او تجرد نفوس نباتی را دریافت کرد. اوتصریح دارد که نفس نباتی بهره ای از ملکوت دارد. ملارجبعلی تبریزی حکیم مشایی است، و با اقامه برهان حرکت، تجرد نفس نباتی را اثبات میکند. در علامه طباطبایی می توان اشاراتی به مساله تجرد نفس نباتی پیدا کرد. علامه طباطبایی از یک سو با برهان هوای طلق که ملاصدرا در اثبات تجرد نفس حیوانی بدان تمسک کرده است با تردید برخورد کرده است و از سوی دیگر در مساله علم موجود زنده نسبت به خویش، طوری سخن گفته است که مانع از سرایت آن به نفس نباتی نیست، از سوی سوم او نیز تجرد را دارای مراتبی از شدت و ضعف میداند و همین مساله می تواند در اثبات تجرد نفس نباتی جاری و ساری باشد.
خلاصه ماشینی:
در میان این گروه، عدهای مانند ملاصدرا و بیشتر پیروان او مانند آقا محمد بیدآبادی، ملا اسماعیل خواجویی، آقا علی مدرس و از آن جمله علامه طباطبایی بهصراحت تجرد نفس حیوانی را پذیرفته و بر آن دلیل اقامه کردهاند، اما گروهی دیگر نه بهصراحت، بلکه بهطور ضمنی و با احتمال، تمایل خود را در پذیرش تجرد نفس نباتی نشان دادهاند.
در این میان ادله اختصاصی نیز بر تجرد نفس ناطقه انسانی اقامه نموده است که بر اساس نظر خاص او در نفس: النفسُ جسمانیةُ الحدوث و روحانیةُ البقاء است؛ او در گام دوم خیز جدیدی برداشته و بر خلاف مشهور فلاسفه موفق به اثبات تجرد نفس حیوانی شده است؛ در گام سوم در صدد اثبات تجرد نفس نباتی است، این گام دشواری زیادی دارد، زیرا بهصراحت دراینباره استدلال نکرده است اما ادعای او با اصول و مبانی فلسفه او ناسازگار نیست و نتیجه آن دستکم میتواند نشانهای باشد که با تمسک بدان میتوان ملاصدرا را ملزم به پذیرش تجرد نفس نباتی نمود.
آقاعلی مدرس در بحث قوه مصوره که در نبات نیز به مانند حیوان و انسان وجود دارد اشاره میکند که نفس نباتی جامع و حاکم بر همه قوای طبیعی است؛ قوه مصوره نیز که یکی از این قواست گرچه به یک وجهی شعور استشعاری نداشته باشد ولی از عالم شعور و استشعار کلی نازل شده است (همو: 615) و ازآنجا که نفس به اعتقاد ملاصدرا کل قوا و علت افعال است، حقیقت واحدی است که دارای مراتب شدت و ضعف، خسیس و شریف و اطوار و شئون و منازل و عیون گوناگون است (همو: 628).