چکیده:
خوانش دقیق و درک عمیق یک متن، بدون در نظر گرفتن متون پیشین و همزمان با آن، امکانپذیر نیست و هیچ اثری از آثار پیش از خود مستقل نیست. موضوع ارتباط یک متن با متون دیگر، نخستین بار مورد توجّه باختین قرار گرفت و سپس توسّط ژولیا کریستوا و ژرار ژنت، گسترش یافت. شباهت و همانندی روایتها و خردهروایتهای شاهنامه با دیگر آثار پیش از آن و همچنین شباهت دیدگاههای فلسفی و دینی مطرح شده در شاهنامه، به ویژه در دیباچۀ آن، با برخی متون پیش از آن همچون اوستا، کارنامۀ اردشیر بابکان، یادگار زریران، یادگار بزرگمهر، بندهش، مینوی خرد و دیگر آثار و روایات حماسی و ملّی، وجود بینامتنیت میان این آثار را تأیید میکند و به شناختن آنها و بازخوانی شاهنامه از طریق آنها، کمک میکند. در این مقاله، با مقایسۀ محتوایی دیباچۀ شاهنامۀ فردوسی و متن ترجمه شدۀ مینوی خرد به فارسی، به روابط بینامتنی این دو اثر از منظر نظریۀ ژنت پرداخته شده و نتیجۀ این بررسی نشان میدهد که بیشک، مینوی خرد یکی از پیشمتنهای اصلی حکیم فردوسی در سرایش شاهنامه بوده است.
خلاصه ماشینی:
در این مقاله ، با مقایسۀ محتوایی دیباچۀ شاهنامۀ فردوسی و متن ترجمه شدة مینوی خرد به فارسی، به روابط بینامتنی این دو اثر از منظر نظریۀ ژنت پرداخته شده و نتیجۀ این بررسی نشان میدهد که بیشک ، مینوی خرد یکی از پیش متن های اصلی حکیم فردوسی در سرایش شاهنامه بوده است .
در این مقاله ، با بررسی مفاهیم مطرح شده در دیباچۀ شاهنامه و مقایسه و تطبیق آن ها با پرسش ها و پاسخ های بیان شده در کتاب «مینوی خرد» و در واقع با بررسی روابط بینامتنی این دو اثر، نشان داده میشود که فردوسی، در دیدگاه های فلسفی و در نظام فکری خود، به ویژه آن جا که مباحثی ایدئولوژیک را دربارة یزدان و آفرینش آفتاب ، ماه ، عالم و مردمان مطرح میکند، تا حد زیادی وامدار دستگاه فکری و فلسفی گفتمان غالب «مینوی خرد» بوده و از این رو، میتوان «مینوی خرد» را یکی از پیش متن های اصلی شاهنامۀ فردوسی دانست .
ژنت ، در سال ١٩٧٨، کتاب الواح بازنوشتی را دربارة بینامتنیت منتشر کرد و به شرح این مطلب پرداخت که مؤلفان ، متون خود را تنها به یاری ذهن های اصیل و مستقل خویش نمیآفرینند، بلکه این متون را با استفاده از متون از پیش موجود تدوین میکنند و میتوان گفت ؛ «یک متن ، جایگشت متون و بینامتنیتی در فضای یک متن مفروض است که در آن ، گفته های متعدد، برگرفته از دیگر متون ، با هم مصادف شده و یکدیگر را خنثی میکنند» (آلن ، ١٣٩٢: ٥٨).