چکیده:
خردورزی جامعهملل به دلیل عدم تعیین رهبر برای نظام جهانی و اعطای امتیازی درخور به قدرتهای آن روز، با شکست مواجه شده و فاجعه دوباره جنگ را بههمراه داشت. این نقایص در ساختار سازمانملل با خردورزی وتو، رفع و جهان تازه دارای رهبر شد. اما گذشت زمان، ظهور قدرتهای جدید، ضعف قدرتهای گذشته و رسیدن اغلب کشورها به بلوغ زندگی جمعی، باعث رفع نیاز جهان به داشتن رهبر شده و جامعه بینالمللی را که هنوز ساختار قدیمی خویش را حفظ کرده، در آستانه نابخردی دیگری قرار داده است که لزوما با گفتگو حلشدنی نیست. از اینرو، ضروری است تا برای جلوگیری از فاجعه جنگی دیگر، همه قدرتهای بینالمللی به سهم خود (این سهم از شاخصهای مادی و معنوی متعدد هر دولت نشئت میگیرد و در طول حضور در مرکز تصمیمگیری و تعداد رای و قدرت رای هر دولت موثر خواهد بود)، در اداره جامعه بینالمللی در شورای امنیت سهیم شده و همه کشورها در بازی اداره جهان سرگرم شوند.
Wisdom of League of Nations has failed because of inability to set a leadership for world order and award appropriate monetary to that day’s powers and bring again the disaster of war. These shortcomings with wisdom resolved with implementation of Veto in the UN system, and the World found a new approach. But over time, the emergence of new powers followed by weakness of old ones and reaching most countries to the maturity of the collective life, resolves the global need for a leadership and the international community which still retains its old structure, dropped in another type of silliness which necessarily do not resolved by discussion. It is necessary to avoid another disastrous war, contribute all the international powers to the bureau of the international community in the Security Council and gave all of them clear shared responsibility to run the game of the world. (Such shared responsibilities may be Spiritual indices come every state and over the number of votes and the votes of every state in the decision making processes).
خلاصه ماشینی:
com فصلنامه سازمان هاي بين المللي، سال دوم ، شماره ششم ، بهار ١٣٩٨، صص ١٤٠-١٠٩ مقدمه بعد از تلاش بينتيجه اي که بازيگران آن روز جهان در پي تشکيل جامعه ملل انجام دادند و شکست اين عقلانيت زودهنگام بشري که منجر به جنگ جهاني دوم شـد، به فکر ايجاد برخي نهادهاي بين المللي افتادند، تـا عـلاوه بـر تـأمين منـافع آنهـا (١) ، حفاظ مستحکمي در مقابل يکه تـازيهـاي دشـمنان نيـز باشـد.
ميخواهيم به اين پرسش ها پاسخ دهيم که آيا سازمان ملل بـا شـکل و ساختار فعلي ميتواند به حيات قدرتمندانه خود ادامه دهـد يـا بسـان سـلفش از کار بازخواهد ايستاد؟ آيا جامعه بين المللي با شـرايط فعلـي مـيتوانـد بـه حيـات صلح آميز خود ادامه دهـد يـا نيازمنـد طراحـيهـاي نـوين در سـاختار خـويش و به خصوص در شوراي امنيت و نحوه استفاده از حق وتو است ؟ و در صورت نيـاز به اصلاح ، اين اصلاح چگونه بايد باشـد؟ در ايـن راسـتا، مقالـه حاضـر در چهـار بخش اصلي و يک نتيجه گيري به اين موضوع ميپردازد.
در نتيجه در پرتو تحولات بنيـاديني کـه پـس از جنـگ سرد در روابط بين الملل رخ داده و مسائلي که در برابر جامعه جهاني مطـرح شـده است ، تقريبا همه اعضاي سازمان ملل درخصوص ترکيب و جايگاه قدرت و روش تصميم گيري در شوراي امنيت اتفاق نظر دارند، اما پيشنهادها و طرح هاي آنان براي عمليساختن اين امر متفاوت است (اسلامي، ١٣٨٥: ٢٦) هرچند حق وتو براي تضمين اين امر در ساختار شوراي امنيت قـرار گرفـت که بتواند ارتباط اين رکن را با شرايط واقعي و توازن قدرت حفظ کنـد (مورفـت ، ١٣٧٠: ٦١١)، ولي امروز ديدگاه ها و نظرهاي جديدي در عرصه بين المللـي مطـرح است که آن را با چالش مواجه مي کند.