چکیده:
دورکیم بهمانند هر محقق دیگری در رویه پژوهشی خود ناگزیر از داشتن رویکردی معرفتی مشخصی بوده است، حال ممکن است این موضع برای خود او آشکار یا نهان بوده باشد. اینرویه پژوهشی با خود یک سری مضامین به همراه دارد که در لابهلای نوشتار وی گاه مضمر و پنهان و گاه آشکار و عیان هستند. مشی دورکیم برای تبیین امور در قالب رویکرد هستیشناسی واقعگرای سطحی یا خام و معرفتشناسی تجربهگرایی یا شیءگرایی قرار میگیرد که با رویکرد هستیشناسانه وی ارتباط دارد. کارکردگرایی و جمعگرایی رویکرد روششناختی دورکیم در تحلیل و بررسی واقعیات اجتماعی هستند. دورکیم نقش دولت در جامعه مدرن را همانند نقش دین در جوامع بدوی همسان دانسته و همچنین بر آن نظر بود که یک نظریه اخلاق یا اصول اخلاقی باید بر اساس دادههای بهدستآمده از مطالعات تجربی باشد و قضاوتهای اخلاقی وابسته به ساختار جامعه مفروض هستند. پارادایمهای فکری مختلف از جنبههای گوناگون مضامین آشکار و نهان آثار دورکیم را مورد نقد و بررسی قرار دادهاند که مقاله حاضر سعی در برجسته کردن این انتقادات داشته است.
خلاصه ماشینی:
دورکیم در جای جای کتاب تقسیم کار بر مشاهده و تجربه ی پدیده ها، جهت شناخت آن ها توجه و تأکید دارد و در واقع مبنای معرفت شناسی تجربه گرا یا شیءگرا نیز مبتنی بر معرفتی است که بر تجربه ای انسانی که با استفاده از حواس انسان یعنی مشاهده جهان پیرامون ما بنا شده است .
به عنوان شاهد مثال میتوان به این گزاره دورکیم اشاره کرد که در بیان میکند که ما نمیتوانیم سوال مربوط به اخلاقی بودن فرآیند تمدن را تنها با تحلیل مفهومی (که ضرورتا مورد نیاز است ) پاسخ دهیم بلکه ما بایستی واقعیت هایی را گردآوری کنیم که به وسیله آنها سطح میانگین اخلاقیات را بسنجیم و سپس تغییرات این سطح اخلاقی را در طول فرآیند متمدن شدن مورد مشاهده قرار دهیم (١٢ :١٩٨٤ ,Durkheim) چهار مسئله اصلی در برابر این رویکرد، یعنی تجربه گرایی، و به طبع آن معرفت شناسی دورکیم قرار دارد.
بعنوان مثال تعریفی که دورکیم از واقعیت اجتماعی دارد بخصوص در کتاب قواعد روش جامعه شناسی، جمع گرایی روش شناختی را در کار او نشان می - دهد بطوری که وی واقعیت های اجتماعی را نه تنها نسبت به فرد بیرونی میداند بلکه خاصیت اجباری و تحمیلی نیز برای آنها قائل است و مصادیقی مانند رفتار و تفکر را برای اثبات مدعای خود بیان میکند که هم قبل از فرد وجود داشته اند و هم نسبت به فرد بیرونی هستند و هم به او فشار تحمیلی وارد میکنند (٥١ :١٩٨٢ ,Durkheim).