چکیده:
نقد روان شناسانه يكي از حوزه هاي جديد نقد ادبي به شمار مي رود كه اساساً اثر ادبي به عنوان بيان حالات ذهن و ساختار شخصيت هاي موجود بررسي مي كند. اين نوع نگرش با طرح مطالبي در باب ناخودآگاه شخصي و جمعي در آثار ادبي، به نقد ادبي عمق و نوعي جنبه پيشگويانه و رازآميز بخشيده است. سهم فرويد و يونگ نيز در روانشناسي مدرن در اساس، بر تكيه آنان بر جنبه هاي ناهشيار روان انسان استوار است. اين دو تحت عنوان نبرد، تعارض و كشمكش بين سطوح سه گانه شخصيت: نهاد، خود و فراخود، به واكاوي موشكافانه فرديت و روان شخص در هر لحظه زماني مي پرداختند. در آيين مهري باستان، بر آن بوده اند كه اگر گرفتاران اين جهان فرودين بخواهند دگر باره به گروثمان بازگردند، ناگزير مي بايست هفت مرتبه بپالايند تا پس از عبور از خورشيد پايه(دروازه ي خُدايان)، به آسمان برسند. به تناسب اين هفت مرحله و هفت وادي طريقت در عرفان، بي ترديـد رستـم نـيز در پـس گـذر از ايـن زينـه هاي نمادين، حضوري راز آلود و سمبليك دارد و با نيروهاي اهريمنـي در پس لايه هاي ناخودآگاهي اش كه در هيات شير، گرگ، اژدها، زن جـادو و ... نمود مي يابند، در ستيز است و علاوه بر ستيز با نيروهاي اهريمني اش، با خودآگاهي و ناخودآگاهي خويشتن نيز در جنگ و جدل مي باشد. ازين رو در اين مقاله نخست به تعريف خودآگاهي و ناخودآگاهي و ويژگيهاي آنان، تعابير فرويد و يونگ در ارتباط با اين موارد، شناخت جداگانه هر هفت خان و در نهايت تطبيق و تبيين حالات رستم در هر خان در سنجش با خودآگاهي و ناخودآگاهي پرداخته شده است.
Psychological Review is considered as one old the new areas of literary criticm. Which studies essentially a literary work as an expression of the existing state of mind and personality structure. This kind of attitude، proposing issues of personal and collective unconscious in literature works ، has given septh and a prophetic and mystical aspects to the literary critism Freud s and Jung s share also in modrenpsychology is based on their stress on the unconscious aspects of the human psyche. Both under fighting، conflict and tension between the three levels of personality:Id،egoand super-ego، paid a detailed analysis of the individual psyche at a time. In Mehri avcient ceremony، they believed if the daves of the word wanted again to return to emoyrean، they would have to be refind seven times، so that they could reach the sky afterpasing the sun of the base (gate of the gods) In proportion to these seven khan and seven valliies of the sufi mysticism، undoubtedly Rostam also has symbolic and mysterious presence in passing thses symbolic segrees. And he is in the conflict whit forces of evil in his unconscious layers in the form of lions، wolves، drafons، sorceress and … . In addition to fight his evil forces، he s in conflict with his conscious and unconscious self. Therefore in this article we ve paid the definition and characteristics and unconscious self، Freud and gung s perceptions in connection whith these terms، identifying all the seven states separately and finally the implementation and explanation of Rostam s attitudes in each khan comparing with the conscious and unconscious self.
خلاصه ماشینی:
"ناپدید بودن تن دیو از تیرگی نشان از سویه منفی (سایه ) آن و همچنین اشاره گر به فضای ناخودآگاهی دارد: (تن دیو از تیرگی ناپدید) پر شدن غار از بزرگی دیو نیز نشان از تسلط کامل سایه بر این قسمت است : بــه تــاریکی انـــدر یکــــی کــــوه دیــــد سراســـــر شـــده غـــــار ازو ناپـــــدید (شاهنامه ، ١٣٧٣، ١٠٧: ب ٥٨٢) درگیر شدن سخت دیو با رستم نیز نشانی از دشوار بودن جدال فرد با نفس و نیروهای شیطانی است : همــی پوســت کنــد ایــن از آن ، آن از ایــن همــی گــل شــد از خــون سراســر زمــین (همان : ب ٥٨٨) رستم با استعانت از نیروی جان آفرین ، یک دست و یک ران دیو را قطع میکند و خنجر را بر دلش فرومیبرد: تهمـــتن بـــه نیـــروی جــــان آفریــــن بکوشـــــید بســــــیار بــــا درد و کــــین (همان ، ١٠٨: ب ٥٩٥) بـــزد دســـت و برداشـــتش نـــره شـــیر بـــه گـــردن بـــرآورد و افـــــکند زیـــر (همان : ب ٥٩٦) ـــرو بـــرد خنجـــر دلـــش بـــر دریـــــد جگـــرش از تـــن تیـــره بیـــرون کشـــید (همان : ب ٥٩٧) پس از اینکه رستم بر دیو سپید و نیروهای نفسانی خود غلبه میکند، از غار ناخودآگـاهی بیـرون مـیآیـد و دوبـاره بـه سـوی خودآگاهی گام بر میدارد و رهسپار اولاد میشود: بیـــامــــــــد ز اولاد بگشـــــــاد بنـــــد بـــه فتـــراک بـــر بســـت پیچـــان کمنـــد (همان : ب ٥٩٩) در ادامه نیز رستم با چکاندن سه قطره از خون جگر دیو سپید به چشم کیکاووس و ایرانیـان ، آنـان را از کـوری کـه نمـادی از نادانی و ناآگاهی است ، میرهاند و خود نیز به عنوان پهلوان جهان به جهان روشنایی بازمیگردد."