چکیده:
هدف نوشتار بررسی چرائی و چگونگی تغییر دیدگاه انسان دربارة نظم در طبیعت ، علم و معماری از عالم قدیم به جدید، بوده است. قواعد الگوهای جدید نظم بیشتر از سرچشمه های غیرقابل پیش بینی، غیرغایتمند و متکی به دریافت انسان نشات می گیرند. در حالی که در گذشته، نظم طبیعت ضمن این که ریشه در نظم الهی داشت، وسیلة تجلی آن نیز می شد. در آن معماری ها "هندسه" باعث تعیّن و پردازش حقیقت و وجود در اثر معماری می گردید و "نظم" چگونگی های قرارگیری آن حدود را در کنار
هم مشخص می کرد. "رمز" میزان آشکارگی حقیقت در آن معماری ها را متبادر می ساخت.
نتیجه نوشتار پل زدن بر شکاف همواره در حال گسترش میان دین و علم است. با توجه به رویکرد دوگانه در مقاله ، روش تحقیق به فراخور مطلب، کمی و مبتنی بر علوم محض یا کیفی بوده است.
خلاصه ماشینی:
این دیدگاه نظم عالم را از معنا و هر گونه حقیقت ماورایی، که انسان در ارتباطات با ماسوای خودش بتواند طبیعت و معماری اش را با آن تلفیق نماید، جدا کرد.
لذا « هر چیزی که وجود دارد، با هر نوع موجودیتی، چون اصلش در عقل الهی است، این اصل را به شیوة خود و بر حسب مرتبة وجودی خویش متظاهر می کند و بدین ترتیب همه چیز در همة مراتب عالم با هم متناظر و در پیوندند» (اعوانی ، 1382، 8) اعوانی این تناظر را مبنای حقیقی نماد سازی ورمزپردازی دانسته است.
این واقعیت برای ما که در دل این فرهنگ زیسته ایم ، می تواند نتیجه گیری دیگری نیز به همراه داشته باشد و آن این که، هنرمندان مسلمان ضمن تبحر در علوم محض، ولی با اتکا به علم شهودی – که مورد پذیرش دانشمندان غربی نیست - قادر بودند در غیاب رایانه های امروزی وصدها سال پیش از ابداع معادلات پیچیده ریاضی، خلاقیت های خود را در ارتباط با نظم در دل بی نظمی، چنین زیبا و امروزی به منصه ی ظهور برسانند.
(رجوع شود به تصویر صفحه) جدول 1- مقایسه دیدگاه های اندیشمندان در مورد نظم وتجلیات معمارانه ی آن ها الگوهای جدید که حقیقت مندی یک اصل کلی را رد می کرد، مبدأ الهی که هم مطلق و هم نظم آفرین است مورد انکار قرار گرفت و همه اشتیاق و طلب، در درون نفس انسان استمرار یافت.
این دیدگاه در سایر فرهنگ های شرقی نیز نتیجة نظم بخشی به آن چیزی است که ، بی نظم میباشد.