چکیده:
در اين مقاله به طور مشخص اين نكته مورد توجه قرار مي گيرد كه چگونه آگاهي هرمنوتيك به نحوي
كه در هرمنوتيك فلسفي هانس گئورگ گادامر بيان شده – از برخي جهات در واكنش به آگاهي روش
شناسانه دكارت شكل گرفته است. آگاهي روش شناسانه دكارت به مفهومي از عقلانيت نظر دارد كه
مبتني بر سوبژكتيويته است. بر اساس مفهوم عقل معطوف به سوژه خاستگاه عقلانيت ، يك ذهن
مجرد است كه جهان عيني بهعنوان موضوع شناخت در برابر آن قرار دارد. اما آگاهي هرمنوتيك – كه
بهدنبال تأسيس مفهوم عقلانيت بر پايه برداشتي از بين الاذهانيت است – از جهتي در واكنش به نتايج
عقلانيت معطوف به فاعل شناسايي (ديدگاه استعلايي محض) كه بر پايه قواي تقويمي سوژه استعلايي
قرار دارد، شكل گرفته است
خلاصه ماشینی:
"به طور مشخص این نکته مورد توجه قرار می گیرد که چگونه آگاهی هرمنوتیک به نحوی که در هرمنوتیک فلسفی هانس گئورگ گادامر بیان شده از برخی جهات در واکنش به آگاهی روش شناسانه دکارت شکل گرفته است .
سپس در ادامه ،این موضوع پی گرفته می شود که چگونه در نظریه تأویل معاصر، گادامر به دریافت خود از آگاهی هرمنوتیک در مواجهه با آگاهی روش شناسانه دکارت شکل داده است .
٢ - آگاهی هرمنوتیک گادامر تا این جا اشارات پراکنده ای به تفکر دکارت داشتیم و نشان دادیم که چگونه سوبژکتیویته در فلسفه او در مقام جایگاه شناخت ظاهر می شود و بر این اساس دریافت او از آگاهی روش شناسانه شکل می گیرد.
در ادامه به این موضوع می پردازیم که چگونه در نظریه تأویل معاصر، گادامر به دریافت های خود از آگاهی هرمنوتیک در مواجهه با آگاهی روش شناسانه دکارت شکل داده است .
به اعتقاد او «ما می توانیم آگاهی هرمنوتیکی را با این نمونه های از خودبیگانگی به مثابه امکانی جامع تر که باید بسط اش بدهیم در تضاد بدانیم »(٦) گادامر در «حقیقت و روش » Truth and Method، حمله خود بر فاعل گرایی را با قراردادن طریق دیالکتیک در برابر روش و هم چنین از طریق نقد آگاهی زیباشناختی و آگاهی تاریخی پیش برده است .
گادامر – به پیروی از هایدگر – بر این باور است که فهم هنر از طریق تقسیم روش مندانه آن به منزله موضوع شناخت و تبدیل اثر به شیی ء و ابژه ای که باید مورد بررسی قرار گیرد و یا از طریق جدا کردن صورت از محتوا حاصل نمی شود."