چکیده:
آموزش نیاز اولیه انسان به دانش را برآورده و وسیله ای را برای کمک به پاسخ گویی به دیگر نیازهای اساسی فراهم می کند و به تداوم و تسریع توسعه کلی جامعه یاری می رساند. همچنین نیروی انسانی ماهر مورد نیاز برای بخشیدن مدرن و بخش سنتی را فراهم می کند و به وسیله توسعه دانش، مهارت ها و ظرفیت های تولید نیروی کار را افزایش می دهد. آموزش نه تنها به بهبود درآمد نسل حاضر، بلکه به بهبود توزیع آینده درآمد، اشتغال و سایر فرصت ها کمک می کند. نظریه منابع انسانی فرض می کند که درآمد شخصی افراد تابعی از آموزش و تجربه آنهاست، بنابراین نابرابری در توزیع درآمد را باید در نابرابری های آموزشی جستجو کرد. آموزش فرایندی پویاست که مهارت و توانمندی نیروی انسانی، بازدهی او و در نتیجه درآمد فرد و جامعه را افزایش می دهد. در پژوهش حاضر، براساس نظریه منابع انسانی که تغییرات درآمد را تابعی از سطح تحصیل و تجربه می داند و فرض می کند که سطح درآمد عمدتا توسط دو متغیر آموزش و تجربه تعیین می شود، برای توجیه تغییرات درآمد شخصی افراد با توجه به نظریه منابع انسانی مدل نیمه لگاریتمی با 3000 اطلاعات جمع آوری شده از چهار نوع بخش آموزشی دولتی، آموزشی خصوصی، و غیرآموزشی دولتی و غیرآموزشی خصوصی مربوط به آبان ماه 1386 (داده های مقطعی) با استفاده از نرم افزار Eviews5 به روش OLS برآورد شد و مورد آزمون قرار گرفت. ضمن بررسی سازگاری مدل با نظریه منابع انسانی فرضیه های زیر، آزمون و تمام آنها تایید شدند: درآمد شخصی افراد با میزان تحصیلات آنها رابطه مستقیم دارد. درآمد شخصی افراد با میزان تجربه آنها رابطه مستقیم دارد. درآمد مردان در شرایط یکسان تحصیل و تجربه از درآمد زنان بیشتر است. بازده آموزش در بخش های آموزشی از بخش های غیر آموزشی بیشتر است.
Education satisfies the human primary need for knowledge. It is a mean helping to meet other fundamental needs and it facilitates continuance and expedition of community overall development. Education provides required skillful labor for modern and traditional devisions and it increases the labor' skills and its production capacities. It is not olny a mean to improve current generation's income but also it helps to enhance future income distribution and other opportunities.
Theory of human resources assumes that the individuals’ personal income is a function of their education and experience. So، inequality in income distribution can be traced in educational inequality. Schooling is a dynamic process enabling labor’s skill، capability، and return. Thus، it increases the personal and community income.
The current study، based on theory of human resources considering income variations as a function of education and experience level، assumes that the income level is determined by two variables of education and experience. Justifying variations in individual’s personal income with respect to above theory، this research used two logarithmic and semi-logarithmic models to analyze data gathered from four types of educational systems with a sample size of 3000. Cross sectional data estimated by Eviews 5 software package applying OLS method. The following hypotheses tested and approved along with investigating their consistency with theory of human resources:
Personal Income has a direct relationship with schooling.
Personal Income has a direct relationship with Experience.
Men's personal Income is greater than women's income in the same conditions of education and experience.
Return of Education in educational sectors is larger than noneducational sectors.
خلاصه ماشینی:
"در پژوهش حاضر، براساس نظریه منابع انسانی که تغییرات درآمـد را تـابعی از سطح تحصیل و تجربه می داند و فرض می کند که سطح درآمد عمدتا توسط دو متغیر آمـوزش و تجربـه تعیین می شود، برای توجیه تغییرات درآمد شخصی افراد با توجه به نظریه منابع انسانی مدل نیمه لگاریتمی با ٣٠٠٠ اطلاعات جمع آوری شده از چهار نوع بخش آموزشی دولتی ، آموزشـی خصوصـی ، و غیرآموزشـی دولتـی و غیرآموزشـی خصوصـی مربـوط بـه آبـان مـاه ١٣٨٦ (داده هـای مقطعـی ) بـا اسـتفاده از نـرم افـزار Eviews٥ به روش OLS برآورد شد و مورد آزمون قرار گرفت .
در پژوهش حاضـر، سـعی مـی کنـیم بـه ایـن سئوال پاسخ دهیم که آموزش و تجربه هر کدام به چه میزان بر درآمد شخصی افراد در بخش هـای مختلف اقتصادی تأثیر می گذارد؟ به این منظور اطلاعاتی در مورد درآمد شخصی ناخالص ، میـزان تجربه ، میزان تحصیل ، جنسیت و سن افـراد را از مؤسسـات مختلـف از طریـق مراجعـه بـه بایگـانی مؤسسات و فایل های کامپیوتری استخراج می کنیم و سپس با روش های اقتصاد سنجی ، بازده مـادی آموزش و تجربه را اندازه گیری می نماییم .
در پژوهش حاضر، برای توجیه تغییرات درآمد شخصی افراد با توجه به نظریه منابع انسانی مـدل نیمه لگاریتمی با ٣٠٠٠ اطلاعات جمع آوری شده از چهار نوع بخـش آموزشـی دولتـی ، آموزشـی خصوصی ، و غیرآموزشی دولتی و غیرآموزشـی خصوصـی مربـوط بـه آبـان مـاه ١٣٨٦ (داده هـای مقطعی ) با استفاده از نرم افزار Eviews٥ به روش OLS برآورد شد و مورد آزمون قرارگرفت کـه مدل نیمه لگاریتمی بر دو مدل دیگر برتری دارد."