چکیده:
عقد نکاح به عنوان تشکیل دهندة بنیان خانواده ، باید بر اساس صداقت زن و شوهر و اطرافیان آنان ایجاد شود. اما گاهی طرفین عقد یادشده یا اطرافیان آنان صداقت را فراموش کرده ، با کتمان واقعیت به انعقاد آن اقدام میکنند که از آن به تدلیس تعبیر میشود که روزبه روز هم میزان ارتکاب و مصادیق آن افزایش مییابد. قانون مدنی در خصوص تدلیس در نکاح و آثار آن باوجود آنکه وجود تدلیس را در عقد بیع موجب خیار فسخ دانسته ، هیچ گونه حکمی مقرر نکرده است . ابتدا مفهوم تدلیس از نظر فقهی و حقوقی بررسی شده و ایرادات مربوط به این مفاهیم تبیین و سپس به قلمرو تدلیس از حیث تدلیس کننده اشاره شده است که تدلیس از جانب اشخاص ثالث نیز پذیرفته شده و آنگاه شرایط و آثار تدلیس مورد بررسی قرار گرفته و معلوم شده است که برای تحقق تدلیس ، نیازی به انجام عملیات متقلبانه نیست و در مواردی حتی سکوت نیز تحقق بخش تدلیس است . از نظر آثار نیز زیان دیده افزون بر اختیار فسخ نکاح ، میتواند زیان های وارده بر خود را از تدلیس کننده درخواست کند و همچنین تدلیس کننده در مواردی مسئولیت کیفری نیز خواهد داشت .
خلاصه ماشینی:
"تدلیس با کتمان عیوب غیرموجب فسخ پرسشی که مطرح میشود، این است که اگر یکی از طرفین نکاح ، با کتمان کردن عیبی که از دیدگاه قانون گذار، وجود آن موجب حق فسخ نمیشود، دیگری را فریب داده باشد، آیا فریب خورده میتواند به استناد خیار تدلیس عقد نکاح را فسخ کند؟ فقهای امامیه در تدلیس نکاح ، بین کتمان عیوب موجب فسخ و عیوب غیرموجب فسخ فرقی قائل نشده و کتمان هرگونه عیبی را موجب فسخ دانسته اند؛ چنان که شهید ثانی در مسالک به برخی از مصادیق تدلیس اشاره کرده است و هیچ کدام از آنها از مصادیق عیوب موجب فسخ نیستند؛ برای نمونه اگر زنی بنابر اینکه حر و آزاد است ، به مردی تزویج شود و پس از عقد معلوم شود که أمه بوده است یا زنی با مردی بنابر اینکه مرد حر بوده نه عبد، ازدواج کند و بعد از عقد آشکار شود که عبد بوده است نه حر، و همچنین مردی با زنی بنابر 1 اینکه دختر یک حر بوده ، ازدواج کرده ، پس از عقد مشخص شود که دختر أمه است و همچنین در شرایطی که باکره بودن زوجه شرط شده باشد و بعد از عقد معلوم میشود که باکره نبوده است و این موضوع نیز سابق بر عقد نکاح باشد، در این صورت زوج حق فسخ نکاح را خواهد داشت ٢."