چکیده:
یکی از ملاک هایی که می توان با آن عادلانه بودن یا نبودن قضاوت را سنجید، شرایط عینی حاکم بر محاکمه است. بر این اساس، ترافع باید به گونه ای صورت گیرد که احتمال جانبداری دادرس از یکی از طرفین را به حداقل برساند. از لوازم این امر می توان به لزوم تساوی طرفین در جایگاه و توجه دادرس به آنان اشاره کرد. با وجود آنکه این ویژگی دادرسی، جایگاه پررنگی در نصوص دینی و به تبع آن ادبیات فقهی ناظر بر مباحث دادرسی به خود اختصاص داده است؛ ولی تشکیک در اصل وجوب این امر و نیز تصریح به امکان تبعیض در صورت تفاوت طرفین در دین، بر آن سایه انداخته است. این مقاله با بررسی برخی نصوص دینی و کلمات فقیهان، درصدد اثبات لزوم رعایت تساوی در دادرسی میان طرفین دادرسی از دیدگاه شارع مقدس، صرف نظر از هرگونه عنوان و اعتبار است.
The collection of objective conditions in the trial process is a criterion for a judge to evaluate whether or not it is fair. Accordingly، the process should minimize the possibility of partiality. Therefore، the parties must be on the same status and the judge must pay equal attention to them. And this state of affairs is of paramount importance in the Islamic religious texts and legal literature. But because of putting the necessity of this point under question and stipulating the possibility of discrimination between parties in the event of differences in religion، it has been overshadowed. Reviewing some religious texts and scholars words، this article is to prove the necessity of equality between parties at the hearing regardless of any titles from the perspective of holy legislator.
خلاصه ماشینی:
"شیخ انصاری با استناد به این جمله که امیر مؤمنان علیه السلام به لزوم تسویه میان مسلمانان اشاره کرده است، آن را شامل اهل ذمه نمیداند (انصاری، 1415، ص114)؛ ولی میتوان اشکالاتی را به این استنباط وارد کرد: الف) اگر در مسئله تساوی میان طرفین دعوا، فقط به همین توصیه امیر مؤمنان علیه السلام به شریح قاضی نیز بسنده و اکتفا کنیم، ذیل روایت نشاندهنده آن است که نظر امام، چیزی فراتر از آن میباشد که شیخ انصاری از آن استفاده کرده است.
اکنون تبعیض در محضر عدالت میان مسلمان و غیرمسلمان، مصداق کدام است؟ آیا رفتاری است که قلوب غیرمسلمانان را جذب میکند یا باعث تنفر و دوری آنان است؟ آیا میتوان بر اساس روایتی با سندی ضعیف، چنین نسبتی را به امیر مؤمنان علیه السلام و پیامبر اکرم( داد؟ آیا پیامبر اکرم( میتوانست با چنین نظری، قلوب کافران جزیرةالعرب را به خود جذب نماید؟ آیا امیر مؤمنان علیه السلام که از مصاحبت با شخص ذمی ابایی ندارد و به احترام این مصاحبت، راه خود را کج میکند تا وی را مشایعت کند (همان، ص670)، میتواند چنین دیدگاهی داشته باشد؟ ج) دسته دیگر روایات که با روایت مذکور تنافی دارد، روایاتیاند که دربردارنده مفهومیاند که در موارد متعدد از جمله وصیت امیر مؤمنان علیه السلام به امام حسن علیه السلام ذکر شده است و آن رعایت این اصل است که آنچه را برای خود میپسندیم، برای دیگران نیز بپسندیم و آنچه را برای خود نمیپسندیم، برای دیگران نیز نپسندیم."