چکیده:
بحث اخلاقی از مشاوره ژنتیک در چارچوب اخلاق ژنتیک میگنجد اما اولا، بیش از آنکه مسئلهای نظری باشد، کاربردی است و ثانیا، وابستگی بسیاری به کسب مهارتهای علمی، روانشناختی و ارتباطی دارد. مشاور ژنتیک باید یک راهبرد اخلاقی جامع را در کار خود پی بگیرد. در این راهبرد، میتوان از اصولی مدد گرفت که کاربرد مکرر آنها برای توضیح و ارزیابی مسائل اخلاق زیستی، آنها را به «اصول اخلاق زیستی» شهره کرده است: «خودآیینی»، «خیررسانی»، «ضررنرسانی» و «عدالت». با این حال، کاربرد اصول اخلاق زیستی در مشاورهی ژنتیک کلی و انتزاعی نیست. این اصول، اولا، نسبت به زمینه و موقعیت حساس، انعطافپذیر و قابل بازنگریاند و ثانیا، بر کسب آگاهیها و مهارتهایی خاص و جزئی اتکا دارند. آنچه اعمال اصول اخلاق زیستی را دقت و عمقی بیشتر میبخشد و مشاور را در فهم موقعیتها نیز یاری میکند تسلط بر مهارتهای تخصصی در مشاورهی ژنتیک، اعم از مهارتهای علمی و ارتباطی، است.
Ethical discussion of genetic counseling is taken into account by the framework of genetic ethics; however, firstly, it is an applied issue rather than being a theoretical one. And there is much dependence to acquiring scientific, psychological, and communicative skills. Genetic counseling needs to pursue a comprehensive ethical strategy. In this strategy, some principles can be utilized that their frequent application for explaining and evaluating bioethical issues has made them known as bioethical principles including: self-regulation, doing good deeds, avoid doing damages and justice. However, application of bioethical principles in genetic counseling is not general and abstract and these principles are firstly, flexible and revisable in relation to a critical state and situation and secondly, they rely on acquiring particular and minor knowledge and skills. The thing that gives more depth and precision to application of the bioethical principles and helps the counselor to understand the situations is being dominant to technical skills in genetic counseling such as scientific and communicative ones.
خلاصه ماشینی:
پاسداشت خودآئینی مراجع، با توجه به شروط ضروری آن و نیز تلاش برای خیررسانی و ضررنرسانی نسبت به او، فقط در صورتی ممکن است که مشاور، آگاهیها و تخصصهای لازم را برای ارائه مشاوره داشته باشد، مهارتهای ارتباطی را آموخته باشد و از آنها استفاده کند و بتواند غایت مشاوره ژنتیک را برآورد.
(دباغ، 1387: 87) برای نمونه، مشاور ژنتیک، که کار خود را نخست با در نظر داشتن اصول پیشگفته آغاز میکند، در موردی خاص ـ که البته تعداد این موارد خاص اندک نیست ـ دستخوش تعارضی ذهنی بین احترام به خودآیینی مراجع و نقض محرمانگی و آگاه ساختن افراد در معرض خطر میشود و این معما به گونهای است که از پیش، راهی برای حل آن relevant ontological epistemological Prima facie وجود ندارد.
(Arras, 1999: 1-12) بر اساس این تلقی تعدیلشده، مقصود از اصول یا قواعد اخلاقی و آنچه از این اصول در زمینه ملاحظات اخلاقی مربوط به مشاوره ژنتیک آمد، اصولی با سابقة تکوین مبتنی بر الگوهای عمل در موقعیتهای مشابه است؛ یعنی اصولی که بنابر تجربه فاعلان اخلاقی، موفقیت خود را در تحقق بیشتر عمل اخلاقی نشان دادهاند؛ ازاینرو هرچه تجربه فاعلان بیشتر باشد و موقعیتهای اخلاقی متفاوتی را آزموده باشند، امکان طرح قواعد مناسبتر و نیز کاربرد مناسب آن قواعد بیشتر است.
بدینترتیب، مشاور ژنتیک، راهبردی اخلاقی را در کار خود در پیش میگیرد که پیش چشم داشتن و توجه به آن، شرط نخست یک مشاوره مطلوب، از لحاظ علمی و اخلاقی است؛ اما افزون بر آنچه در جلسه مشاوره ژنتیک میگذرد، باید دو عامل دیگر را در نظر داشت که فراتر از آن، جهتگیری کلی در این زمینه را به سمتی مطلوب هدایت میکنند؛ عامل نخست، آمادهسازی فرهنگ عمومی برای اثربخشی برنامههای مشاوره است.