چکیده:
یکی از متفرعات بحث ارث ، موضوع تبعیت یا عدم تبعیت ارث خیار از ارث مال است . در مواردی که برخی از ورثه از اصل مال محروم باشند، آیا ایشان از حق خیار متعلق به آن مال نیز محروم خواهند بود؟ در این مساله نظرات متعددی از سوی فقها ابراز گردیده است . اختلاف نظرها ریشه در اختلاف در مفهوم خیار دارد. در این مقاله با پذیرش مفهوم حلی برای خیار و ترسیم استقلال حق خیار از مال و پذیرش ارتباط آن با عقد، نظریه مشهور فقها مبنی بر عدم تبعیت ارث مال از ارث خیار تقویت شده است . با این تحلیل سعی شده است سکوت و اطلاق قانون مدنی حمل بر نظریه مشهور گردد. در پژوهش حاضر داده ها با روش کتابخانه ای استخراج و با روش توصیفی- تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته اند.
One of the derivatives of the inheritance discussion is the subject of compliance or non-compliance of option inheritance with property inheritance. When some of the heirs are deprived of the property itself، the question arises as to whether or not those persons will also be deprived of the right of option belonging to that property. To answer this question، various opinions have been expressed by jurisprudents. The disagreement is rooted in the concept of option. In this paper، by adopting nullificatory conception of option and illustrating option right’s independence of property and accepting its relationship with contract، the famous theory of the jurisprudents concerning non-compliance of property inheritance with option inheritance is consolidated. This analysis is meant to apply the silence and general acceptance of the civil law to the famous theory. Data were collected through library method and analyzed using descriptive-analytical method.
خلاصه ماشینی:
"اگر در مال حبوه حق خیاری برای متوفی وجود داشته که وی قبل از موت اعمال خیار ننموده ، آیا این حق خیار به تمامی ورثه میرسد، یا با توجه به این که آنها از اصل مال محرومند چنین خیاری صرفا مخصوص پسر بزرگ تر است ؟ نمونه دیگری که عموما در کتب فقهی مورد بحث قرار گرفته است درباره دین بیش از ترکه میباشد (روحانی، ١.
به عبارت دیگر خیار، توانایی بر تملک معوض برای خود یا لمن نصب عنه میباشد و بنا بر این تعریف از خیار، خیار صرفا برای کسی ایجاد میشود که شرعا استعداد تملک معوض را داشته باشد و در مانند زمین مبتاعه ، زوجه استعداد تملک معوض (زمین ) را ندارد اما در فرضی که میت قبل - الفوت ملکی را به عقد خیاری تملک نموده است ، تا زمان انقضاء خیار، ثمن دریافتی به نحو متزلزل در مالکیت بایع قرار دارد و ورثه میتوانند با اعمال خیار نسبت به تملک سهم الارث خود از ثمن اقدام نمایند.
اشکال وارده بر این نظریه این است که زمینی که توسط میت خریداری شده است ، با فوت وی به مالکیت ورثه حین الفوت در میآید و متعلق حق ایشان قرار میگیرد، اگر برای زوجه در ما انتقل الی المیت قائل به خیار شویم در واقع لازم میآید که زوجه با اعمال خیار، حقی که برای سایر ورثه وجود داشته است را ابطال کند و اعطای حق «ابطال حق غیر» محتاج دلیل است و در ما نحن فیه چنین دلیلی وجود ندارد(محقق کرکی،١٤٠٤، ٣٠٧، ١)."