چکیده:
در جریان بخشی از فتوحات اعراب مسلمان که معطوف به نواحی شمال آذربایجان بود، آنها با کوههای قفقاز که مانع طبیعی مهمی بود، برخورد کرده و با خزرها و سایر اقوامی که تحت سیطره امپراتوری خزر بودند، مواجه گشتند. خزرها، قومی ترک زبان و دارای پایگاه و خاستگاه قبیلهای و عشیرهای رو به شهرنشینی بودند که در این زمان مثل اعراب در مسیر تشکیل امپراتوری جدید و نوپا قرارگرفته بودند. روابط و مناسبات میان اعراب و خزرها در شکل جنگها و لشکرکشیهای فصلی و دورهای از دوره خلیفه دوم شروع گشت. مناسباتی که تا یک قرن آینده در دو سوی شمال و جنوب کوههای قفقاز، بهصورت جنگهای مکرر و بیسرانجام ادامه یافت. هرچند مسلمانان در مقاطعی دارای پیشرویهایی موقت در قلمرو خزرها بودند، اما وجود موانع طبیعی چون سلسله جبال «قبخ»(قفقاز) و برقراری تشکیلات منسجم در سازمان حکومتی خزرها و اتحاد میان دولتهای خزر و بیزانس، از موانع عمده فراروی مسلمانان در پیشروی به سمت شمال قفقاز بود.در جریان بخشی از فتوحات اعراب مسلمان که معطـوف بـه نـواحی شمال آذربایجان بود، آن ها با کوه های قفقاز که مانع طبیعـیای مهـم بود، برخورد کردند و با خزرها و دیگر اقوام تحت سیطرة امپراتوری خـزر مواجـه شــدند. خزرهـا قـومی تــرکزبـان ، و دارای خاســتگاه قبیله ای و عشیره ای رو به شهرنشینی بودند که در این زمان ، همچـون اعراب در مسیر تشکیل امپراتـوری جدیـد قرارگرفتنـد. روابـط میـان اعراب و خزرها به شکل جنگ ها و لشکرکشیهای دوره ای، از زمان خلیفۀ دوم شروع شد و تا یک قـرن بعـداز آن در دو سـوی شـمال و جنوب کوه های قفقاز، به صـورت جنـگ هـای مکـرر و بـیسـرانجام ادامــه یافــت . هرچنــد مســلمانان در مقــاطعی، در قلمــرو خزرهــا پیشرویهایی موقت کردند، وجود موانع طبیعی همچون سلسله جبـال قبخ (قفقاز)، برقراری تشکیلات منسجم در سازمان حکومتی خزرهـا و اتحاد دولت های خزر و بیزانس ، از موانع عمدة فـراروی مسـلمانان در پیشروی به سمت شمال قفقاز بود.
خلاصه ماشینی:
"٣. دورة بنیامیه درپی انتقال خلافت از خلفای راشدین به بنیامیه که همـراه بـا انتقـال مرکزیـت خلافـت از عراق به شـام بـود، درطـول چنـدین دهـه ، مرزهـای بیـزانس و حـوزة جغرافیـایی مدیترانـه ، مـوردتوجـه مسـلمانان قـرار گرفـت (٢٥٧ :١٩٩٠ ,Aycan) و درنتیجـه ، منطقـۀ قفقـاز در سیاست خارجی و نظامی امویان ، در حاشیه واقع شد؛ به طوری که معاویه بعـداز اسـتقرار در دمشق ، تقریبا هر سال ، به عنوان غزا و جهاد، به قلمرو بیزانس لشکرکشی میکرد و این اقدام او در دورة جانشینانش به ویژه از زمان عبدالملک به بعد به سنت سیاسی- نظامی رایج تبـدیل شد (١٥٢ :٢٠٠٧ ,ogC)؛ البته بحـران هـای سیاسـی و جانشـینی حـاکم در نظـام سیاسـی و قلمرو بنیامیه بعداز مرگ معاویه تا تثبیت نظـام امـوی ازجانـب عبـدالملک بـن مـروان کـه حدود دو دهه طول کشید هم از دیگر عوامل بیتوجهی بنیامیـه بـه منطقـۀ قفقـاز محسـوب میشود.
ایـن دورة آغازین مناسبات بین دو حکومت یادشده را نیز میتوان براساس داده های تـاریخی مکتـوب اسلامی به دو مقطع متفاوت از هم تقسیم کرد: مقطع اول که از نخستین رویارویی میان ایـن دو قدرت در زمان خلیفه عمر شروع شد و تـا آغـاز خلافـت معاویـه (حـدود بیسـت سـال ) تداوم یافت ، دورانـی اسـت سراسـر جنـگ و لشکرکشـی مسـلمانان علیـه خزرهـا کـه گـاه پیروزیها و فتوحاتی بـزرگ بـرای مسـلمانان را نیـز درپـی داشـت ؛ ولـی مسـلمانان از ایـن برتریها و موفقیت های خود علیه خزرها به کمترین میزان ، بهره بردند؛ چنـان کـه مسـلمانان بعداز هر فتحی در خاک خزر، برخلاف فتوحاتشان در دیگر سـرزمین هـا بـه مسـقط الـرأس خود باز میگشتند."