چکیده:
این مقاله به بررسی نظریات سه تن از مهمترین هواداران ایرانی نظریهی شیوه تولید آسیایی پرداخته است. این پژوهشگران بر پایه این نظریه به واکاوی ریشههای تاریخی توسعه نیافتگی جامعه ایران پرداختهاند، هرچند که این نویسندگان هر یک به سهم خود افزودههایی به روایت کلاسیک این نظریه داشتهاند؛ اما همگی با پذیرش پیش فرضهای بنیادین معرفتشناسانه نظریهی شیوه تولید آسیایی همچون تفسیر مادی تاریخ و زیربنا بودن مناسبات تولیدی به تحقیق در وجوه مختلف تاریخ و جامعه ایران پرداختهاند. در نتیجه ساخت اقتصاد سیاسی را مهمترین مولفه تاثیرگذار بر فرآیندهای اجتماعی تلقی کردهاند که تعیینکنندهی سایر وجوه زندگی است و این ساخت نیز بهنوبه خود متاثر از شرایط اقلیمی ایران همچون کم آبی و فاصله زیاد واحدهای تولیدی بهوجود آمده است. چنین رویکردی جدا از آنکه در تحلیل نهایی بهمعنای تمکین بهنوعی جبر جغرافیایی است؛ در نزد این نویسندگان و بهخصوص در نمونهی کاتوزیان به جبرگرایی «تاریخباورانه» نیز گرفتار شده است. بدینشکل که الگوی جامعهشناسی تاریخی آنان بهگونهای است که جامعه کنونی را سخت ملهم از ساختارهای ستبر تاریخی میشناسد که گویی در طی هزاران سال تداوم داشتهاند و بدینترتیب از تاریخ «بار گرانی» ساختهاند که رهایی از دست آن را دشوار مینمایاند. این مقاله ضمن نقد این دیدگاهها بهجای جامعهشناسی تاریخی کلاننگر از نوع کاتوزیان، جامعهشناسی با برشهای مقطعی تاریخی را پیشنهاد میکند.
خلاصه ماشینی:
"کاتوزیان به اقتدای مارکس و انگلس برای همین عامل یعنی کمآبی نقش اساسی در شکل دادن به ساختار اقتصاد سیاسی ایران قائل است؛ در چارچوب نظریه کاتوزیان کمآبی به ایجاد واحدهای روستایی خودمختاری انجامیده که درست برخلاف جوامع غربی، مازاد تولید هیچیک برای ایجاد یک پایگاه قدرت فئودالی کافی نبوده است، اما با توجه به وسعت جغرافیایی منطقه، مازاد جمعی که توسط کل این واحدهای پراکنده تولید میشده است؛ میزان قابل توجهی بوده؛ در صورتیکه یک نیروی سازمان یافته «بیرونی» میتوانسته آنرا به چنگ اندازد، منبع اقتصادی لازم، برای تأسیس یک قدرت استبدادی سراسری تأمین میشده است و سپس دستگاه استبدادی قادر بوده با اتکاء به چنین منابع مالی هنگفتی اراده خودکامهاش را بر تمامی طبقات جامعه تحمیل کند؛ چراکه «این مازاد تولید کشاورزی جمعی مستقیم و غیرمستقیم، چنان حجم عظیمی داشت که آن دولتهای استبدادی را قادر میساخت به صرف هزینه در زمینه حملونقل، ارتباطات و سازمان نظامی- دیوانی و… هم مالکیت خود را بر اراضی تدوام بخشند و هم مانع از پیدایش بعدی استقلال فئودالی در کشاورزی یا شهروندان بورژوا در شهرها شوند».
در یک جمعبندی، علمداری وحدت اقتصاد و سیاست در ایران مدرن را از ویژگیهای برجسته باقیمانده از شیوه تولید آسیایی میداند و معتقد است وجود درآمدهای آسان نفتی باعث شده است که حامیپروری (کلاینتالیزم) بهویژگی اساسی قدرت سیاسی در ایران تبدیل شود؛ در نتیجه همچون مانعی جدی بر سر راه توسعه جامعه قرار گیرد (علمداری، 1377) وی تفکیک این دو نهاد (اقتصاد و سیاست) در کنار استقلال نهاد دین و رقابت در عرصه اقتصاد، سیاست و دین را بهعنوان شرایط لازم برای توسعه ایران و برونرفت از عقبماندگی تاریخی ذکر میکند (علمداری، 1381«الف»: 500)."