چکیده:
علیرغم پیوند دیرینه شعر و موسیقی و وجود شاعران اهل موسیقی ، سنایی غزنوی ، شاعر شهیر قرن ششم نه تنها میانة خوبی با موسیقی ندارد بلکه با آن مخالفت می کند و به صراحت آن را هنری شهوانی می داند و در مذمت آن شعر می گوید. نویسنده در این مقال به بیان نظر سنایی دربارة موسیقی می پردازد و عوامل و زمینه های مخالفت او با موسیقی را می کاود. در این میان ، برخی زمینه های اجتماعی صدور این حکم و از جمله آشنایی و سابقة شاعر در شرکت در مجالس بزم و طرب ، در دورة پیش از تحول روحی ، برجسته می شود، و مخالفت کلی سنایی با سماع و حکم اخلاقی او در خصوص موسیقی ، به دلیل عقیده ای دانسته می شود که وی دربارة روانشناسی سماع داشته است . طبق این نظر، «جان » وقتی به طبیعت آمد، از مقام و مرتبة خود تنزل کرده و اسیر طبع می شود و به دنبال چیزهایی می رود که با طبع و مزاج او هماهنگی دارد. از دید او چون غنا را شیطان تولید می کند و به گوش که آلت طبع است می - رساند و از این راه جان را آلوده می کند، لذا حجاب راه و بد شمرده می شود. البته آرای سنایی دربارة سماع و موسیقی چندان مورد قبول شاعران دیگر واقع نشده است .
Despite the existence of long-standing ties between poetry and music، Sanāyi، the famous poet of the sixth century، was a serious opponent unlike many other poets. He overtly blamed music as erotic art and composed poems blaming music. The author describes Sanāyi’s opinion about music in this paper and explores the terms of his disagreement. In the meantime، social backgrounds of his opposing views including his knowledge of and participation in ceremonies of joy and cheerfulness before his spiritual change are highlighted. His moral decrees on music and his general opposition with music are discussed in relation to his psychology of Samā’ music. In his belief، when man’s spirit descends to nature، it loses the original elevated status and seeks what matches the new worldly temperament. To him، the devil produces the joy in music and uses ears as the instrument to contaminate the soul، so veil is considered as stumbling block. Sanāyi’s view about music and Samā’ are not، of course، much welcome by other poets.
خلاصه ماشینی:
"یک نسل پیش از سـنایی ، نویسـندة معـروف علـی بـن عثمان هجویری ، در کتاب صوفیانة خود کشـف المحجـوب، نسـبت بـه موسـیقی و به خصوص اشعاری که خوانندگان در مجالس سماع صوفیانه در وصف زلـف و خـد و خال معشوق می خواندند مخالفت ورزیده بود،(شعر حـرام ، شـعر حـلال ، در بـوی جان ، ص١٣٧-١٢٩) ولی پس از او ابوحامد غزالی ، که هم صوفی بود و هم متکلم و هم فقیه ، فتوا صادر کرده بود و خواندن این اشعار را همراه با موسیقی مبـاح دانسـته بود.
این بی ذوقی و خشک مزاجی نه فقط در حکمی که سنایی در حق موسیقی و مجالس سماع صادر کرده بود بلکه در زبان او و خیال های شاعرانه و مضامین کریهی هم کـه گاه برای بیان مقصود خود انتخاب کرد ه است دیده می شود.
هر چه صورت دهـد بـه آبـش ده نالــــة زار در دل خــــوش نــــه چون برون ناله آیـد از دل خـوش پای او گیـر و سـوی دوزخ کـش مـی نـداری خبـر تـو ای نسـناس که به صد بند و حیلت و ریـواس زان همی دیـو نفـس در تـو دمـد تا زتـو عقـل و هـوش تـو برمـد (همان ، ص١٨٣؛ ص١٨٤) سنایی با وجود این که تأثیر عظیمی در تصوف عاشقانه داشته است ولـی سـخنان او دربارة سماع و موسیقی چندان مورد قبول واقع نشده و حتی کسانی چـون مولانـا که گاهی موسیقی و سماع را به منزلة «اکل میته » تعریف می کردند، باز سـماع را کنـار نمی گذاشتند، تا جایی که طنین نغمه های خوش مجالس ایشان را از خـلال اشـعاری که از ایشان به جا مانده است می توان شنید."