چکیده:
از زمانی که نخستین باریونانیان انواع ادبی رابـه چهـار نـوع حماسـه ، غنـا، ادب تعلیمی و نمایشی تقسیم کرده اند، هزاران سال می گذرد؛ البته قرن هـا گذشـت تـا فرمالیست های روس در قرن بیستم ، نـوع حماسـه را مربـوط بـه دوران طفولیـت جوامع بشری و نوع غنا رامرتبط با دوران جوانی آن بدانند. اکنون باید دیـد آیـا بین طبقه اجتماعی آفریننده ی اثر وگرایش به هریک از این انواع ادبـی رابطـه ای وجود دارد؟این پرسشی است که این مقاله درصدد پاسخ به آن است .ایـرج میـرزا یکی از برجسته ترین شاعران دوره ی مشروطه است کـه البتـه بـه لحـاظ پایگـاه اجتماعی ،بادیگر شاعران این دوره متفاوت است . تعلق او بـه طبقـه ی اشـراف ، ساختارو محتوای شعر او را از دیگر شاعران این دوره متفاوت میکنـد.در ایـن مقاله از منظری ویژه ،برخی جنبه های شعر او را نقـد مـی کنـیم ؛آن منظـر ویـژه ، بهره بردن از «ساختارگرایی تکوینی » است ؛ سـاختارگرایی تکـوینی عنـوان روش «لوسین گلدمن » است .در این روش ،ساختار اثر ادبی متاثر از طبقـه ی اجتمـاعی است که شاعر به آن تعلق دارد وهر طبقه ی اجتماعی ،ذیل سه محور جهان بینـی خالق اثر، طبقه ی اقتصادی و کارکرد تاریخی آن طبقه بررسی می شـود. بنـابراین طبقه ی اجتماعی و تعاریف واجزای آن ،به طور کلی و به ویـژه دربـاره ی ایـرج مورد بررسی قرار گرفته است ؛سپس تاثیر آن بر زبان شعر او بازنموده شده است .
خلاصه ماشینی:
امیرنظـام گروسـی در برابر لقب پدرش «صدرالشعرا» به او لقب «فخرالشعرا» داده است : «فخر شـعرا خوانـدی در عید عزیزم / دیدی چو مرا داعیه ی مدح سرایی » (ایرج میرزا، ١٣٥٢: ٥٧) اما او ترجیح میداده که در سلک نویسندگان باشد: (من همان طرفه نویسنده وقتم که برنـد/ منشـآتم را مشتاقان چون کاغذ زر»(همان :٢٢) قرینه دیگر بر برائت او از شاعری آنسـت کـه بـه رغم داشتن طبع روان بسیار کم شعر می گفته و به علاوه در جایی با تحقیـر از شـاعران در ردیف جن گیر و رمال یاد می کند: «دویست دیگر جن گیر و شاعر و رمـال / دویسـت واعظ از روضه خوان بتر دارد» (همان :١٧٣) او شاعری ادیب است : «من چـو بـر اسـب 2 سخن دانی سوار آیم بود/ هم رکابم فرخی و هم عنانم عنصری » (همان : ٢٠٥) همچنین عالم به پنج زبان است ٣ و خطی نیکو دارد و این موارد همگی از دلایل فضـل اوسـت .
از اجـزای جهـان بینـی جدیـد یکی هم اعتقادات وطن پرستانه است که در کنار عوامل دیگر، ریشه اعتقاد به حاکمیـت ملی است ؛ اما ایرج میرزا که شخصی با گرایش به جنبه هـای نـو فکـری اسـت ، بـه ایـن عنصر توجه چندانی نشان نداده است و این در حالی است که به مسـئله ی آزادی زنـان یا آموزش و پرورش دختران و نقد سنت ها و کلیشه های رایج دینی و اجتمـاعی بسـیار توجه کرده است ؛ پس بـا توجـه بـه عـاملی ماننـد مصـالح طبقـاتی ، از برخـی عناصـر جهان بینی جدید صرف نظر می کند و به برخی دیگر از عناصر آن توجه می کند.