چکیده:
تبیین و مقوله سازی جرایم یقه سفیدی، به طور میان رشته ای توسط جرم شناسان،حقوق دانان، جامعه شناسان، علوم مدیریت و... مورد واکاوی قرارگرفته است. با استفاده از استعاره بدنی به جرایم یقه سفیدی، جرایم فسفری می گویند.این جرایم، عمدتا توسط طبقات متوسط و بالای جامعه که غالبا در بخش های اداری و سازمانی فعالیت دارند، انجام می شود. باتوجه به اینکه خسارات ناشی از جرایم طبقه متوسط، چهل برابر جرایم خیابانی گزارش شده است، کوششهای اندکی در خصوص کشف، و بررسی آن صورت پذیرفته است. هدف این مقاله بررسی رویکردهای جرم شناختی و گونه شناسی جرایم یقه سفیدی است. مقاله مزبور، با استفاده از روش اسنادی و رویکردهای نظری اثبات گرایی ، برساخت گرایی و رویکردهای متاتئوری به تحلیل ، تبیین و سنخ شناسی جرایم یقه سفیدی پرداخته و رابطه بین این جرایم با سایر جرایم اجتماعی را مورد بررسی قرار داده است.
The explanation and categorization of white –collar crimes have been analyzed in an interdisciplinary manner by criminologists، lawyers، sociologists، management، etc. According to body metaphor، white-collar crimes are called phosphorus crimes. These crimes are often done by high and middle class people who are working in administrative and organizational departments. Considering damages resulting from middle-class crimes، such crimes have been reported forty times more than those of street crimes، few attempts have been made for their discovery and investigation. The purpose of the current paper was to investigate criminological approaches and typology of white –collar crimes. While using a documentation method، the present paper analyzed and explained the typology of white-collar crimes through positivism، constructionism and meta-theoretical approaches. Meanwhile، it investigated the relationship between these sorts of crimes and other social crimes.
خلاصه ماشینی:
بر اساس این تئوری رفتار مجرمانه در تعامل با کسانی که چنین رفتاری را به صورت نامطلوب تفسیر می کنند، یاد گرفته می شود و فردی کـه در موقعیـت مناسـب قـرار گرفتـه است ، تنها در شرایطی مرتکب جرم یقه سفیدی مـی شـود کـه وزن تعـاریف مطلـوب از وزن تعاریف نامطلوب تجاوز کند (گسن ، ١٣٨٩: ١٢٢، نجفی ابرنـد آبـادی ، هاشـم بیکـی ، ١٣٩٠: ٢٦٦ و بنسون ، سیمپسون ، ١٣٩١: ١٠٢).
٣. شکل متمدن جرم سازمان یافته ، بزه کاری «یقه سفیدها» است یعنی اعمـال اشخاصـی که متعلق به گروه های بالای جامعه هستند و شـامل اعمـال مکارانـه اسـت ، تقلـب در امـور مالیاتی ، جرایم مربوط به قوانین شرکتها، رشوه دادن به کارمندان دولت و غیره از آن جمله - اند (گسن ، ١٣٨٨: ٢٤٤-٢٤٣).
دسته ای از این جرایم نیز توسط اشخاص یا گروه هایی در قالب مدیران یا مستخدمان سازمان ها و تشکیلات اداری و قانونی و در پناه اهداف ، آرمان هـا و موضـوعات تشکیلاتی سازمان می یابد در نتیجه جرم واجـد خصـلت سـازمانی اسـت و از آن بـه «جـرم سازمانی » یاد می شود.
از ایـن رو، می توان نتیجه گرفت که جرم یقه سفیدی گاه واجد وصف سازمانی است ؛ زمـانی نیـز بـه صورت باندهای گستردۀ تبهکاری و قاچـاق ، سـازمان یافتـه اسـت ، زمـانی هـم یـک «جـرم شخصی » است که توسط اشخاص یا گروه هایی از افراد فاقد علایق و روابط با سـازمان هـای قانونی یا کسانی که موقعیت های سازمانی آن ها بر جرایم واقع شده فاقد تـأثیر اسـت ، انجـام می شود (نجفی ابرندآبادی و بیگی ، ١٣٧٧: ٢٤٠ و موسوی مجاب ، ١٣٨٣: ٧٠-٦٩).