چکیده:
فلسفه دین هگل با اندیشیدن و تامل او دربارة خدا آغاز مـیشـود. ایـن نوشـتار نشـان میدهد که این ایده چگونه در منطق ، طبیعت و فلسفه دین او بسط یافته است و آیا بـا عنایت به دیدگاه او درباره روح مطلق و خدا، میتوان نگـاه یکپارچـه و همـاهنگی را در باب این حقیقت در مجموعه آثار او یافت ؛ آیا تفاسیر انسان گرایانه محض و غیردینی بـا بیان هگل از ایدة مطلق و خدا سازگار است ؟ تلقی هگل از خدا نـه یکـی از فروعـات و زیرشاخه های بحث او، بلکه اساس بحث او در باب فلسفه دین است . نگارنده بـا اسـتناد به آثار هگل و ارائه تفسیری دینی، الاهی، و عرفانی از ایدة هگلی، معتقد است ظهور و حضور خدا در اندیشه هگل به نحوی است که نمیتوان او را در هیچ یک از قرائت هـای سطحیانگارانه و زمینی و ناسوتی، که هگلیان چپ از آثار او داشتند، تفسیر کرد.
خلاصه ماشینی:
ایـن نوشـتار نشـان میدهد که این ایده چگونه در منطق ، طبیعت و فلسفۀ دین او بسط یافته است و آیا بـا عنایت به دیدگاه او درباره روح مطلق و خدا، میتوان نگـاه یکپارچـه و همـاهنگی را در باب این حقیقت در مجموعه آثار او یافت ؛ آیا تفاسیر انسان گرایانۀ محض و غیردینی بـا بیان هگل از ایدة مطلق و خدا سازگار است ؟ تلقی هگل از خدا نـه یکـی از فروعـات و زیرشاخه های بحث او، بلکه اساس بحث او در باب فلسفۀ دین است .
تا آنجا که انسان ها بالاترین مقولات اندیشۀ خود را برای تفسیر و وحدت بخشـیدن به تجربه های خویش به کار میگیرند میتوان منطق را به عنـوان تـاریخ صـور متفـاوت اندیشـه ملاحظـه کـرد کـه انسـان هـا دریافـت هـا و تلقـیهـای خـویش را از واقعیـت نهایی ، یعنی خدا، ابراز میدارنـد.
بـا وجود این ، ایده در انضمامیترین صورت خود به عنوان روح مطلق همه جا پیش فـرض بوده است .
اما ایرادی گرفته شده که هگل هیچ راه گذری از صورت معقول خدا بـه عنـوان امر ازلی و وحدت خودپیوسته (self-related unity) به سوی واقعیات جهان متناهی ایجـاد نکرده است (٦ A.
شاگردان موسـوم بـه چـپ هگـل تلقـی او از خـدا را بـه ایـن عنـوان کـه مطلقـی غیرشخصی (و مجهول ) است که خود را در فرآیند جهان بسط میدهد، تفسیر کرده انـد؛ این مطلق در آغاز در انسان به آگاهی میرسد و صرفا در برترین انسان به کمـال دسـت مییازد.