چکیده:
براساس الگوی جامعهشناسی دین عامه، که از تحقیقات جامعهشناسی دینی ماکس وبر ریشه میگیرد، مولفههایی همانند عقاید التقاطی، اولویت دین زندگی شده بر دین توصیه شده، اسطورهگرایی و اعتقاد به منجی زمینی را در باورهای تودههای مردم میتوان جستجو کرد. در یک تحلیل تاریخی ـ جامعهشناختی، نمود این مولفههای دینی در افکار مذهبی تودههای مردم، یعنی عنصر اصلی جنبش سیاه جامگان، بیش از اینکه ناشی از نوع دین لایههای پایین جامعهی ایران آن عصر باشد، نشات یافته از شرایط سیاسی ـ اجتماعی آن عصر است، که با آغاز هجوم عرب و برخورد دو فرهنگ، دو نژاد و دو دین (نسبتا مشابه) دوره گذاری را ایجاد کرد که سبب تغییرات اجتماعی پردامنهای شد. اگر نهضت شعوبیه را در دو قالب کلی تند (نظامی) و ملایم (سیاسی ـ فرهنگی) قرار دهیم، مبارزات اقشار پایین جامعه در دورهی مورد نظر را میتوان در جبههی شعوبیهی تند قرار داد و کنش آنها، نه از سر دلتنگی برای ساسانیان و دفاع از هویت ایرانی، بلکه نوعی مبارزه منفی در برابر حاملان غیر راستین دین اسلام بود. در واقع، بیرقداران مبارزات اجتماعی، اقتصادی، آموزههای مزدک را در دین اسلام جستجو میکردند، و در تعبیری جدید میتوان چنین پنداشت که آموزههای دین مبین اسلام، خود بزرگترین موجد این جنبشها بود.
Based on the pattern of public religions sociology، which its stems are in Max Weber’s studies in public religions، it could be found the elements such as eclectic ideas، the priority of the faith that has been applied in the context of the life than the faith that has been recommended، mythicism and the believing in earthy saviour between beliefs of the masses.
Through an historical - sociological analysis it could be shown that the appearance of these religious elements in the religious ideas of the masses، as the main part of the movement of Black Garments، more than being an outcome of the type of the religion of the lower strata of the Iranian society of that time، it has been stemmed in the political - sociological situation of that era، which made a transient period by the beginning of Arab invasion and the collide of two cultures، to races and two religions، that it caused a widespread social change. If we split the Shu'ubiyyah movement into two general form، radical (military) and moderate (political - cultural)، then the struggles of the society’s lower strata in that period could be categorized in the radical branch of Shu'ubiyyah. It should be noted that from the authors view، those peoples’ activities were not emerged from their sympathy to Sassanid and their tendency to protect Iranian identity، but it was a negative campaign against the fake carriers of the Islamic faith.
In fact، the ensigns of those social - economic struggles were searching the Mazdak teachings inside Islamic faith and in a new interpretation it could be assumed that the teachings of Islam، itself was the greatest cause of those movements.
خلاصه ماشینی:
اگرچه در باب جامعهشناسی دینی در مذاهب و قومیتهای مختلف، مطالعاتی صورت گرفته است، اما در این مقاله، سعی شده است تا با این الگوی جامعهشناسی، به برههای از تاریخ ایران برگردیم که علاوه بر عناصر اصلی تشکیل دهندهی جنبش مورد نظر، تودههای مردم هستند، رنگ مذهبی این جنبش نیز نمود بیشتری دارد، بهطوریکه این امر سبب پیچیدگی بیشتر در تحلیل جنبش مذکور و همچنین شخصیت ابومسلم خراسانی شده است.
در قالب دین تجربه شده، همراهی قبلی ایرانیان بهویژه موالی با جنبشهای شیعی مانند جنبش مختار 1 در دورهای که هنوز دین اسلام برای ایرانیان نهادینه نشده بود، بیش از این که در اثر اعتقاد قلبی باشد، متأثر از شرایط سیاسی ـ اقتصادی برآمده از ماهیت دولت عربگرای اموی بود، و از آن جهت بود که به گفته گیب: «تشیع در قرون اولیه نسبت به ادوار بعد، مفهومی عامتر داشت و بیشتر به منزلهی پرچم طغیان اجتماعی بر ضد طبقات حاکمه بود تا مخالفت کلامی در اعتقادات اهل سنت».
با توجه به مولفههای دین عامه، برای اقشار پایین جامعه، ورود اعراب با پیغام آیین اسلام، رستاخیز عصر جدیدی بود، بهطوریکه تحقق آموزههای سرکوب شده مزدکی را در دین اسلام میجستند، اما پیامدهای خواسته و ناخواسته هجوم عرب به همراه عبور امویان از عصر خلافت به عصر سلطنت، شرایط جدیدی را تحمیل کرد، که میتوان واکنش در مقابل آن شرایط را، نوعی مبارزه منفی در دفاع از مولفههای هویتی ایرانی تعبیر کرد.