چکیده:
ﻗﻄﻌﺎ ﺗﻔﻜﺮات ﻓﻠﺴﻔﻲ در دوران ﻣﺪرﻧﻴﺘﻪ در رﺷﺪ و ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ و ﺗﻤﺪن ﻣﻐـﺮب زﻣـﻴﻦ ﻧﻘﺸﻲ اﺳﺎﺳﻲ ﺑﻪ ﻋﻬﺪه داﺷﺘﻪ اﺳﺖ. در اﻳﻦ ﻣﻴﺎن، آن ﮔﺮوه از ﻓﻼﺳﻔﻪ ﻛﻪ ﻋﻼوه ﺑﺮ اراﺋـﻪ آراء ﺻﺮﻓﺎ ﻧﻈﺮی، در ﺻﺪد ﭘﻴﺸﻨﻬﺎد روﺷﻲ ﻛﺎرآﻣﺪ در ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﭘﺪﻳﺪهﻫﺎی ﻃﺒﻴﻌﻲ و اﻧﺴـﺎﻧﻲ ﺑﻮدهاﻧﺪ، ﺗﺎﺛﻴﺮ ﺑﻴﺶﺗﺮی در ﻧﻬﺎدﻳﻨﻪ ﻛﺮدن و ﻛـﺎرﺑﺮدی ﻛـﺮدن ﺗﻔﻜـﺮات ﻓﻠﺴـﻔﻲ در رﺷـﺪ ﻋﻠﻤﻲ، ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژﻳﻜﻲ و ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻏﺮب داﺷﺘﻪاﻧﺪ. در ﻣﺠﺎل اﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺑﺮ آن ﺷﺪﻳﻢ ﻛﻪ از ﻣﻴـﺎن اﻳـﻦ ﮔـﺮوه، ﺑـﻪ ﻧﻘـﺪ و ﺑﺮرﺳـﻲ دو ﻧﻤﻮﻧـﻪ روشﺷﻨﺎﺳﻲ ﺑﭙﺮدازﻳﻢ ﻛﻪ ﻳﻜﻲ ﺗﻮﺳﻂ ﻓﻴﻠﺴﻮف ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﻓﺮاﻧﺴﻮی، رﻧﻪ دﻛﺎرت در ﺳﺮآﻏﺎز دوران ﻣﺪرﻧﻴﺘﻪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان روﺷﻲ ﻋﻤﻮﻣﻲ و ﻛﺎرآﻣﺪ در ﻫﻤﻪ اﻗﺴﺎم ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﻋﻠﻤﻲ ﻃﺮح ﺷﺪ و دﻳﮕﺮی ﺑﻪ وﺳﻴﻠﻪ ﻓﻴﻠﺴﻮف ﺷﻬﻴﺮ اﺗﺮﻳﺸﻲ، ﻛﺎرل ﭘﻮﭘﺮ، در دوران اوج ﻣﺪرﻧﻴﺘـﻪ در ﻗﺎﻟـﺐ روﺷﻲ ﺳﻮدﻣﻨﺪ در ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﭘﺪﻳﺪهﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اراﺋﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ. ﺑﺪﻳﻬﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺮﻳﻚ از اﻳﻦ دو روش ﺑﺮآﻣﺪه از ﺷﺮاﻳﻂ ﻓﻜﺮی و زﻣﻴﻨﻪﻫﺎی ﺗـﺎرﻳﺨﻲای ﺧﺎص و ﻣﺘﻜﻲ ﺑﺮ ﻗﻮاﻋﺪ وﻳﮋهای اﺳﺖ. از ﻃﺮف دﻳﮕﺮ، ﻫﺮ دو روش واﺟـﺪ ﻧﻘـﺎط ﻗـﻮت و ﺿﻌﻔﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﻫﻤﻴﻦ ﻧﻜﺘﻪ اﻣﻜﺎن ﻧﻘﺪ آﻧﻬﺎ را ﻓﺮاﻫﻢ ﻣﻲﺳﺎزد. در اﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺑﻪ اﺟﻤﺎل ﺑﻪ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻓﻮق ﭘﺮداﺧﺘﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ و در اﻧﺘﻬﺎ ﺑﻪ وﺟﻮه ﻣﺸﺘﺮک و اﺧﺘﻼﻓﺎت اﻳﻦ دو روش ﻧﻴﺰ اﺷﺎرهای ﻛﻮﺗﺎه ﮔﺮدﻳﺪه اﺳﺖ.
خلاصه ماشینی:
در ﻣﺠﺎل اﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺑﺮ آن ﺷﺪﻳﻢ ﻛﻪ از ﻣﻴـﺎن اﻳـﻦ ﮔـﺮوه، ﺑـﻪ ﻧﻘـﺪ و ﺑﺮرﺳـﻲ دو ﻧﻤﻮﻧـﻪ روشﺷﻨﺎﺳﻲ ﺑﭙﺮدازﻳﻢ ﻛﻪ ﻳﻜﻲ ﺗﻮﺳﻂ ﻓﻴﻠﺴﻮف ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﻓﺮاﻧﺴﻮی، رﻧﻪ دﻛﺎرت در ﺳﺮآﻏﺎز دوران ﻣﺪرﻧﻴﺘﻪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان روﺷﻲ ﻋﻤﻮﻣﻲ و ﻛﺎرآﻣﺪ در ﻫﻤﻪ اﻗﺴﺎم ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﻋﻠﻤﻲ ﻃﺮح ﺷﺪ و دﻳﮕﺮی ﺑﻪ وﺳﻴﻠﻪ ﻓﻴﻠﺴﻮف ﺷﻬﻴﺮ اﺗﺮﻳﺸﻲ، ﻛﺎرل ﭘﻮﭘﺮ، در دوران اوج ﻣﺪرﻧﻴﺘـﻪ در ﻗﺎﻟـﺐ روﺷﻲ ﺳﻮدﻣﻨﺪ در ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﭘﺪﻳﺪهﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اراﺋﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ.
ﺑﺪﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴـﺐ، دﻛـﺎرت در وﺟـﻮد ﻫﻤـﻪ ﭼﻴـﺰ اﻋـﻢ از ﻣﺤﺴﻮﺳﺎت و ﻣﻌﻘﻮﻻت ﺷﻚ ﻛﺮد، اﻟﺒﺘﻪ ﻧﻪ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻗﺼﺪ ﻛﻪ ﻣﺸﺮب ﺷﻜﺎﻛﺎن را اﺧﺘﻴﺎر ﻛﻨﺪ - ﻛﻪ اﻳﺸﺎن ﻋﻠﻢ را ﺑﺮای اﻧﺴﺎن ﻏﻴﺮﻣﻤﻜﻦ ﻣﻲداﻧﺴﺘﻨﺪ - ﺑﻠﻜﻪ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﻴﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻗـﻮه ﺗﻌﻘـﻞ و ﺗﻔﺤـﺺ ﺷﺨﺼـﻲ ﺧـﻮﻳﺶ، اﺳﺎﺳﻲ در ﻋﻠﻢ ﺑﻪ دﺳﺖ آورد ﺗﺎ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺷﻮد ﻛﻪ ﻋﻠﻤﺶ ﻋﺎرﻳﺘﻲ و ﺗﻘﻠﻴﺪی ﻧﻴﺴﺖ و ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﻳﮕﺮ ﺷﻚ را راه وﺻﻮل ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﻗﺮار داد و از اﻳﻦ رو آن را ﺷﻚ دﺳﺘﻮری ﻳﺎ ﻣﺼﻠﺤﺘﻲ و ﮔﺎه ﺷﻚ اﻓﺮاﻃﻲ ﻧﺎﻣﻴﺪ ﺗﺎ ﻧﺸﺎن دﻫﺪ ﻛﻪ ﻋﻤﻼ ﺷﻚ را ﺑﻪ درﺟﻪ اﻓﺮاط و ﻣﺒﺎﻟﻐﻪ رﺳﺎﻧﻴﺪه اﺳﺖ )اﺳﺘﺮول، 5731، ص32(.
اﻣﺎ از ﻳﻚ ﻃﺮف، اﮔﺮ ﺷﻚ روﺷﻲ دﻛﺎرت را ﺑﺮ اﺻﻞ ﻋﻘﻼﻧﻴـﺖ او اﺿـﺎﻓﻪ ﻛﻨـﻴﻢ، ﻗﻄﻌـﺎ روزﻧﻪای ﺑﺮای ﺗﺠﺪﻳﺪﻧﻈﺮ و ﻧﻘﺪﭘﺬﻳﺮی در ﻓﻠﺴﻔﻪ او ﮔﺸﻮده ﻣﻲﺷﻮد و از ﻃﺮف دﻳﮕﺮ، در اﻳﻦ اﻣﺮ ﻛﻪ از ﻧﻈـﺮ ﻫﺮ دو ﻓﻴﻠﺴﻮف روش ﻛﺎرآﻣﺪ در ﻋﻠﻮم ﺑﺎﻳﺪ ﻣﺘﻜﻲ ﺑﺮ ﻋﻘﻞ ﺑﺎﺷﺪ، اﺧﺘﻼف ﻧﻈﺮی ﻧﻴﺴﺖ.
در ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺑﺎﻳﺪ اﺷﺎره ﻧﻤﻮد ﻛﻪ ﮔﺮﭼﻪ ﭘﻮﭘﺮ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻧﻈﺮی ﻗﺎﺋـﻞ ﺑـﻪ روﺷـﻲ واﺣـﺪ در ﻋﻠـﻮم ﻃﺒﻴﻌـﻲ و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اﺳﺖ، اﻣﺎ در ﻋﻤﻞ ﻫﻤﺖ ﺧﻮد را ﺻﺮف ﭘﺮدازش روﺷﻲ ﻛﺎرآﻣﺪ در ﺣﻮزه ﻋﻠﻮم اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﺳﻴﺎﺳـﻲ ﻛﺮده اﺳﺖ؛ اﻣﺮی ﻛﻪ اﺣﺘﻤﺎﻻ در ﻓﻠﺴﻔﻪ و روش دﻛﺎرت ﻣﻐﻔﻮل ﻣﺎﻧﺪه اﺳﺖ.