چکیده:
;غرب ; و ;تجدد; در جامعة ایران مبدل به سازة فرهنگی پراهمیتی شده اسـت کـه در شکل گیری بخش مهمی از دگرگونی های اجتمـاعی تـاثیر گذاشـته اسـت . نخـستین صورت این سازة فرهنگـی تقریبـا در دورة قاجـار برسـاخته شـده اسـت . براسـاس چارچوب مفهومی جامعه شناسی فرهنگی الگزانـدر و برمبنـای سـفرنامة ایرانـی هـای اروپادیده می توان فرآیند آغازین برساخته شدن این سازة فرهنگی را نشان داد. غرب و تجدد در دورة قاجار، نمادی برای آزادی دانسته می شد و غرب ، بـه ویـژه در اوایل دورة قاجار، به مثابة شر رمزپردازی گردیـده بـود، گرچـه در دوره هـای بعـدی وزن دهی آن تعدیل شد. نیز دربارة غرب دو نوع روایت اصلی در جامعه شکل گرفتـه بود: سنت گرا و تجددگرا. یکی از آن ها (سنت گـرا) غـرب را تهدیـد درمـی یافـت و دیگری (تجددگرا)، نه بر ویژگی استعمارگری غرب ، که بر ویژگی پیـشرفتگی غـرب (از جمله آزادی ) تاکید می کرد و خواهان غربی شدن جامعه بود.
خلاصه ماشینی:
این سفرنامه ها را عمدتا کسانی نوشـته انـد کـه جـزء نخبگـان یـا رجـال سیاســی و دینــی بــوده انــد: محمــدربیع بــن محمدابراهیم ،کــه در روزگــار شــاه ســلیمان صــفوی (١١٠٠ق /١٦٨٥م ) بــه مأموریــت ســیام (تایلنــد) رفــت و ســفینة ســلیمانی را نگاشــت ؛ منــشی اعتصام الدین که در سال ١١٨٠ ق / ١٧٦٥م از انگلستان دیدار کـرد و خـاطرات خـود را تحـت عنوان شگرف نامة ولایت نوشت ؛ میرزا ابوطالب خان اصفهانی معروف بـه ابوطالـب لنـدنی کـه بین ١٢١٣ / ١٧٩٩ تا ١٢١٨ / ١٨٠٣ به انگلستان رفـت و سـفرنامه ای بنـام مـسیر طـالبی نوشـت ؛ آقااحمد کرمانشاهی (بهبهانی ) که در سال ١٨٠٤/١٢١٩ به هند رفت و مرآت الاحوال جهان نمـا را نوشـت ؛ میـرزا ابوالحـسن شـیرازی معـروف بـه ایلچـی کـه در سـال ١٨٠٩/١٢٢٤ از طـرف فتحعلی شاه به عنوان سفیر رسمی پادشاه ایران به مأموریت لندن رفت و نزدیک به یک سال ونـیم در آنجا ماند و سفرنامه ای تحت عنوان حیـرت نامـه نوشـت ؛ میرزاصـالح شـیرازی کـه ازطـرف عباس میرزا در سال ١٨١٥/١٢٣٠ برای تحصیل به انگلستان عازم شد و سه سـال وانـدی در آنجـا اقامـت کـرد و ســفرنامه هـایی را نگاشـت ، نــوه هـای فتحعلـی شــاه کـه در روزگـار محمدشــاه (١٨٣٦/١٢٥٣) به انگلستان رفتند و سفرنامه نوشتند؛ تا گرم رودی که همـراه بـا هیئتـی ازطـرف محمدشــاه عــازم اروپــا شــد؛ ناصــرالدین شــاه کــه در طــی حــدود نــیم قــرن پادشــاهی ، ســه بــار (١٨٦٢/١٢٩٠ و١٨٦٧/١٢٩٥و ١٨٨٨/١٣٠٦) به فرنگ سفرکرد؛ و فرزند او مظفرالـدین شـاه کـه در طـی ده سـال پادشـاهی ، سـه بـار بـه فرنـگ (در ١٩٠٠/١٣١٨ و ١٩٠١/١٣١٩ و١٩٠٥/١٣٢٤) رفت ؛ سایر رجال و منورالفکرها که به ویژه در دورة ناصری و بعد آن ، هریک به اروپا رفتـه یـا اروپایی ها را دیده بودند و سفرنامه یا نوشته ای را دراین باره برجای گذاشته اند.