چکیده:
تروریسم ازیک سو ابزار قدرت های کوچک علیه قدرت های بزرگ و ابرقدر تهاو از سوی دیگر، ابزاراقویا و قدرت های بزرگ علیه ضعفا و قدرت های کوچک است؛ به عبارت دیگر تروریسم «ابزار تهدید همه علیه همه » است و در طول تاریخ نه تنها ضعیفان برای ترساندن اقویا از آن استفاده کرد ه اند بلکه اقویا نیز برای ترساندن و به انفعال کشاندن ضعفا از آن بهره جسته اند. اما مفهوم مقاومت از منظراسلامی و انسانی آن توانسته است تمام معادلات مفهومی و سیاسی مذکور را به کلی دگرگون کند،زیرا اساسا ماهیت و جنس مقاومت از نوع دیگری است و به کلی )از حیث اهداف و ابزار مورد استفاده با مفهوم نفر تانگیز تروریسم تفاوت دارد. مقاومت، کنشی سیاسی اجتماعی برای به بار نشاندن گفتمانی است که به حاشیه رفته و به عبارتی، کشاندن گفتمان مغلوب به متن است. اصطلاحات کنونی مقاومت مرتبط با جنبش های قومی، ملی یا مذهبی است که احساس میک نند صداهایشانشنیده نمی شود. بدتر از آن، آنها سرکوب شده اند، به حاشیه رانده شد هاند و البته تحقیر شده اند. به طور کلی مقاومت محصول بیداری و آگاهی از وجود ظلم و جور، تبعیض های محسوس و معیارهای دوگانه در جامعه جهانی نسبت به برخی جوامع و فرهن گهاست که این امر خود زمینه و بستری برای پرورش و تکثیر افقی و عمودی و عقیده های تاریخی افراد و گرو هها فراهم میک ند. از این دیدگاه، انکار مقاومت که خود برایند انباشت عقید ههای بناحق سرکو بشده تاریخی است، اقدام ی تروریستی تلقی می شود! بنابراین درست به همان اندازه ک ه تروریسم محکوم، مطرود و غیر قابل تحمل است، مقاومت مورد تا یید و پذیرش وجدان های مستقل، آگاه و بیدار دنیاست. بر این اساس باور به مقاومت باعث شک لگیری هسته های مقاومت و نهضت های آزاد یبخش شده است. به عبارت دقیق تر نهضت های آزادی بخش مدلول دالمقاوم تاند. فرضیه و ادعای اصلی این مقاله این است که فاصله و مرز میان مقاومت و تروریسم بستگی به «اهداف » و «ابزار » مورد استفاده یعنی شیوه مبارزه دارد. به عبارتی بر اساس آموزه های قرآنی، شکاف و مرز میان تروریسم و مقاومت را فقط کشتن افراد ب یگناه )ولو یک نفر، بای نحو کان پر میک ند)؛ زیرا آدمی حق ندارد حق حیات و امکان حیات کسی را با خشونت و بیرحمی و به ناحق از او بستاند. بدیهی است دینی که برای خون و جان انسان ها ارزش و احترام قائل است و کشتن کی نفر را برابر کشتن همه انسان ها م یداند، زمینه و توجیهی برای ترور باقی نمی گذارد و طبیعتا تروریسم در این دین محلی از اعراب نخواهد داشت.
On one hand، terrorism is a tool for micropowers against the great powers and the strong and on the other hand، it is a tool for the great powers and the powerful against the weak. In other words، terrorism is a “threating tools of all against all”، and historically، the weak and the strong mutually have used it against each other. However، resistance-oriented conception has changed above-mentioned conceptual and political equations in human and Islamic view. Fundamentally، resistance is different from terrorism in terms of means and ends. Resistance is a socio-political action for bringing a defeated discourse back to the text. Today، resistance deals with ethnic، national، religious minorities who feel their sounds may be not heared. Worse than that، they are suppressed، marginalized، and، of course، have been humiliated. Generally، resistance is a result of awakening and knowing about tyranny، tangible discrimination and double standards in global community towards some societies and cultures، which usually results in a horizontal and vertical spread of individual and group’s complexes and beliefs. Therefore، negation of this resistance is –itself-terrorist action. Belief in resistance has resulted in formation of resistance groups and liberation movements. Put exactly، the liberation movements’ signified result from resistance signifier. The main hypothesis of this paper is that gap between resistance and terrorism depend on means and ends. In other words، According to the Quranic teachings، killing innocent people (even one person) fills gap and difference between terrorism and resistance.
خلاصه ماشینی:
"»این موضوع پیش از این نیز بارها مورد تأیید جامعه بینالمللی قرار گرفته بود؛از جمله میتوان به«اعلامیه ختم استعمار»(قطعنامه شماره 1514 مصوب 14 دسامبر 1960)،«اعلامیه اصول حقوق بینالملل درباره روابط دوستانه و همکاری بین ملتها طبق منشور ملل متحد» (قطعنامه شماره 2625 مصوب 24 اکتبر 1970)و«قطعنامه تعریف تجاوز»(14 دسامبر 1974)اشاره کرد که مستقیم یا غیر مستقیم حق ملتهای محروم شده از حق تعیین سرنوشت را برای توسل به زور به رسمیت شناختهاند.
آیا این به معنای آن است که هدف،وسیله را توجیه میکند؟از نظر اصولی و برای آنکه بتوان مقاومت را مشروع دانست،ضرورت دارد که از هر گونه عملی اجتناب شود که به قتل غیر نظامیان یا آسیب رساندن به آنها میانجامد و جنبش مقاومت باید مرز مشروعیت و حقوق بینالمللی را رعایت کند و بر آن متکی باشد (عبد الله و دیگران،1386:462).
همانطور که قطعنامه 1989 مجمع عمومی،حق تفکیکناپذیر تعیین سرنوشت و استقلال همه مردم تحت سلطه رژیمهای استعماری ونژادپرست و سایر اشکال سلطه بیگانه و اشغال خارجی را مورد تأیید قرار داده و تلاش آنها،به خصوص نهضتهای آزادیبخش را که مطابق اهداف و اصول منشور ملل متحد و اعلامیه روابط دوستانه فعالیت میکنند،مشروع و قانونی دانسته است،میتوان نتیجه گرفت که مقابله با تروریسم به هیچ وجه ارتباطی با فعالیت نهضتهای آزادیبخش ندارد؛دیگر اینکه منع توسل به زور(بند 4 ماده 2 منشور سازمان ملل متحد)توسط نهضتهای آزادیبخش برای دستیابی به اهدافشان را به دنبال ندارد."