Abstract:
اهل ادب در بحث « تقیید مسند به شرط» و دانشوران منطقی عمدتا در بحث «اقسام قضایا»، از دو منظر مختلف به تحلیل مفاد جملات شرطی پرداخته اند که حاصل آن، ارائه دو دیدگاه متفاوت در تحلیل جملات شرطی است. بر اساس دیدگاه نخست، گوینده جمله شرطی به نسبت مذکور درجمله جزاء که مقید به شرط شده، حکم می کند و بر اساس دیدگاه دوم به نسبت ملازمه یا استلزام میان مفاد جمله شرط با مفاد جمله جزاء.
غفلت هر دو طرف این نزاع از نکته ای در خور توجه، که عبارت است از تفاوت تقیید با اناطه و تعلیق- و از قضا نقشی کلیدی در تحلیل جملات شرطی دارد- موجب شده تا هیچ یک از طرفداران این دو نظریه، تحلیلی جامع که بتواند ارتکازات موجود از جمله های شرطی را برتابد، ارائه نکنند؛ اما در عین حال بررسی استدلال هایی که اصولیان به نفع هر یک از این دو دیدگاه مطرح کرده اند؛ برخی نقاط ابهام در تحلیل جملات شرطی را روشن خواهد کرد.
در این نوشتار نخست به طرح اجمالی هر یک از این دو دیدگاه و بررسی تفاسیر متفاوت اصولیان از آنها می پردازیم و سپس با تبیین تفاوت تحلیل مختار از جملات شرطی، با هریک از دو دیدگاه منطقیان و اهل ادب، به طرح و بررسی استدلال های ارائه شده به نفع هر یک از آنها و اثبات ترجیح دیدگاه اهل ادب بر دیدگاه منطقیان خواهیم پرداخت.
Machine summary:
"بررسی اشکال محقق اصفهانی قدس سره در کلمات محقق اصفهانی دو مطلب قابل تحقیق است:اول آنکه آیا چنیناستظهاری از کلام منطقیان صحیح است؟دوم آنکه بر فرض اینکه استلزام حرفی،موردنظر اهل منقط باشد-یعنی در فرضی که احتمال دوم ذکر شده در کلام محققاصفهانی را بپذیریم-آیا این استلزام حرفی نمیتواند مورد حکم قرار گیرد و سکوتبر آن صحیح نیست،چنانکه ایشان ادعاء کردهاند،یا اینکه استلزام حرفی نیز میتواندمتعلق حکم واقع شود؟ البته واضح است که تحقیق دوم دشوارتر و منوط به تحقیق در ماهیت نسبتهایمختلف و کیفیت دلالت بر آنها و نیز نقش حکم در قضیه و مدلول جملۀ شرطیهاست.
وقوعه کاذبا سواء وجد منک الضرب فی غیر ذلک الوقت أو لم یوجد و ذلکباطل قطعا لأنه إذا لم یضربک و لم تضربه و کنت بحیث إن ضربک ضربته عدکلامک هذا صادقا عرفا و لغة فظهر أن الحکم الإخباری متعلق بارتباط أحدالطرفین بالآخر لا بالنسبة بین أجزاء الجزاء و إن ما ذهب الیه المیزانیون لا یخالفکلام اهل العربیة کیف و هم بصدد بیان مفهومات القضایا المستعملة فی العلومو العرف و قد صرح النحویون بأن کلم المجازاة تدل علی سببیة الأول و مسببیةالثانی،و فیه إشارة إلی أن المقصود هو الارتباط بین الشرط و الجزاء»1 بررسی استدلال دوم این استدلال ناتمام است؛زیرا لازمۀ دیدگاه ادبا نیز این نیست که جملۀ شرطی«إنکان زید حمارا فهو ناهق»کاذب باشد.
شهید صدر به منظور نفی احتمال اول،ابتدا ثابتمیکند که بنابر دیدگاه اهل ادب نیز جملۀ شرط حتی در مرحلۀ بعد از ورود اداتشرط،دارای مدلول تصدیقی است و از وجود مدلول تصدیقی برای آن،نتیجهمیگیرد که این جمله باید مشتملبر نسبت تامه باشد."