Abstract:
برخی صاحبنظران، به ویژه روشنفکران، با تکیه بر تحلیلهای عقلی ـ تجربی و از خاستگاه حقوق مدرن گفتهاند که پیامبر اسلام| به عنوان یک حکمران باهوش با توجه به قوانین گذشته، قوانینی را وضع کرده که مطابق مصالح جامعه آن روز بوده است؛ مثلا قانون قصاص و برخی از احکام حدود و دیات که اگر چه این قوانین دارای مبنای قرآنی است؛ شیوه اجرای آن مطابق اقتضائات اجتماعی آن روز بوده و توانسته است خشونت عصر خود را مهار کند؛ اما برای ضرورت بقای این احکام تا به امروز برای جوامع مختلف، دلیلی موجه ملاحظه نمیشود. بنابر این، هدف اصلی وضع چنین قوانینی، مهار خشونت است و این هدف، در زمان، مکان و اقتضائات فرهنگی و جامعهشناختی دیگری، ممکن است روشهای دیگری ایجاب کند!
چنین تحلیلهایی و بیان این که «مهار خشونت» تنها حکمت تشریع حکم قصاص است؛ ناقص و فاقد پشتوانه نظری میباشد. احکام فقهی دین اسلام که توسط پیامبر گرامی| ابلاغ شده است؛ قوانینی جاودانه و بدون محدودیت هستند که جز دلیلی از خود قرآن و سنت نمیتواند شرط و حدی برای آن معین کند. مبنا قراردادن انگاره مهار خشونت، به عنوان علت تامه حکم قصاص، نمیتواند موجه باشد. ادله متعددی بر حکمتهای گوناگون در این حکم اقامه شده است که برخی از آنها جهانشمول و گویای فطری بودن قصاص است. از اینرو، قصاص هم مانند بسیاری از احکام دیگر دین، حکمی جهان شمول و زمانشمول است؛ هر چند حکومت اسلامی برای تغییرهای موقت و مبتنی بر مصالح اهم، دست بسته نیست.
Machine summary:
تبیین و تحلیل فقهی حکم قصاص سید مصطفی سجادی چکیده برخی صاحبنظران، به ویژه روشنفکران، با تکیه بر تحلیلهای عقلی ـ تجربی و از خاستگاه حقوق مدرن گفتهاند که پیامبر اسلام| به عنوان یک حکمران باهوش با توجه به قوانین گذشته، قوانینی را وضع کرده که مطابق مصالح جامعه آن روز بوده است؛ مثلا قانون قصاص و برخی از احکام حدود و دیات که اگر چه این قوانین دارای مبنای قرآنی است؛ شیوه اجرای آن مطابق اقتضائات اجتماعی آن روز بوده و توانسته است خشونت عصر خود را مهار کند؛ اما برای ضرورت بقای این احکام تا به امروز برای جوامع مختلف، دلیلی موجه ملاحظه نمیشود.
مسلماً در موارد خاصی، بخشش بهتر از قصاص است؛ این بخشش باید در فرایندی طبیعی و به صورت خودجوش اتفاق بیفتد؛ اما اگر به قربانی و خانواده او تحمیل شود و آنها را از حق انسانی مقابله به مثل محروم کنیم، احساس خشم و انتقام از بین نرفته و علاوه بر آسیبرساندن به قربانی از لحاظ روانشناختی، ممکن است موجب جابهجا شدن آن بر موضوعات دیگر شده و خود به عاملی برای جرم و جنایت از سوی قربانی شود.
وجود ریشههای تاریخی برای بسیاری از احکام اسلامی به این معنا نیست که آنها از اساس غلط و زاییده فرهنگ زمانه بوده یا اینکه نظام حقوقی اسلام در برابر شبکهی حقوقی زمانه نزول، منفعل ولی هوشمندانه عمل کرده است؛ بلکه به این معناست که آنچه میان مردم جریان دارد و ریشه آن در ادیان گذشته یا عقلانیت انسانی است، محترم شمرده شده و با پیراستن آن از انحرافها و کجرفتاریها، آن را به مسیر درست و فطری باز گردانده میشود.