Abstract:
پیدایش داعش را میتوان پس از قیامهای اخیر در جهان عرب، مهمترین بحران امنیتی خاورمیانه تلقی کرد زیرا نحوه برخورد با این بازیگر جدید با توجه به منافع درهمپیچیده بازیگران جهانی و منطقهای به مشکلی جدی تبدیلشده است؛ اما صرفنظر از نحوه شکلگیری و پیامدهای آن، مسئله مهم چرایی انتخاب منطقه جغرافیای فعلی از سوی داعش برای تحقق اولیه مقاصد خود و راهبردش در گزینش مناطق جغرافیایی موردنظر هست. براین اساس سؤال اصلی در اینجا، چرایی انتخاب بازیگران موردتهاجم از سوی این بازیگر غیردولتی است. در همین ارتباط، پژوهش حاضر درصدد است تا با استفاده از اسناد و آثار موجود با شیوهای تبیینی و اکتشافی به تحلیل و تبیین این موضوع بپردازد. یافتهها حاکی از آن است که به نظر میرسد علاوه بر معیار ایدئولوژیک، متغیرهای دیگری ازجمله متغیرهای درونی چون توانایی اقتصادی و توانایی ائتلافسازی این گروهک و متغیرهای بیرونی مانند ثبات سیاسی، پتانسیل شکاف پذیری قومی و مذهبی و توان اقتصادی کشورهای موردتهاجم در انتخاب داعش تأثیرگذار هستند؛ بنابراین پژوهش حاضر با توجه به دلایل انتخاب عراق و سوریه بهعنوان کشورهای موردتهاجم، به ارائه تصویری از چرایی گزینش بازیگر مذکور خواهد پرداخت
Machine summary:
با توجه به آنچه گذشت مسئله اصلی این است که داعش بر چه اساسی جوامع مورد تهاجم خود را انتخاب می کند و برنامه های احتمالی پیش روی این گروهک در این خصوص چه خواهد بود؟ در پاسخ می توان به این نکته اشاره داشت که دولت اسلامی عراق و شام (داعش ) صرف نظر از متغیرهای درونی (در قالب ویژگی شخصیتی افراد و سران ، درک از پتانسیل سیاسی و نظامی خود، توانایی در ائتلاف سازی ) بر اساس متغیرهای بیرونی (ثبات سیاسی کشورهای مورد تهاجم ، پتانسیل شکاف پذیری اجتماعی و مذهبی و امکان عضوگیری جدید و متغیرهای اقتصادی دیگر کشورها) بازیگران مورد تهاجم را انتخاب می کند.
٢- بی ثباتی سیاسی کشورهای مورد تهاجم یکی از مهم ترین متغیرهایی که می توان از آن به عنوان زمینه ساز ظهور داعش نام برد، بی ثباتی سیاسی دو کشور عراق و سوریه بوده است که شرایط را برای بروز اختلافات سیاسی و سپس درگیری های نظامی و ایجاد ناامنی فراهم آورد که می تواند نتیجه عدم تسلط دولت بر انحصار مشروع زور باشد.
(اسدی ، ١٣٨٦: ١٢٩) تقسیم بندی اخیر که در عراق مانند سوریه از مرحله دولت سازی آغاز شد نتوانست پاسخگوی نیازهای سیاسی و اجتماعی گروه های قومی و مذهبی باشد تا نارضایتی موجود، نوعی اختلاف درونی میان نخبگان سیاسی را ایجاد کند که در پی آن این شکاف به سطح اجتماعی نیز سرایت کرده و زمینه را برای ظهور گروه های تندرو فراهم کرد.
(اسدی ، ١٣٨٦: ١٣٣) درنهایت ، می توان گفت که در کنار تشنج های قومی و مذهبی ، نارسایی های دولت -ملت سازی نیز منجر به حرکت تحولات به سمت خشونت در عراق شده است که البته ناکارآمدی اقتصادی خود به عنوان متغیر دیگری مورد بررسی قرار خواهد گرفت .