خلاصة:
فقهای امامیه درباره مفهوم عدالت آرای گوناگونی ارائه داده اند. به طورکلی اختلاف آنها دراین باره در سه حوزه اساسی قابل طرح است: 1. فقهایی چون شیخ انصاری و امام خمینی، مفهوم عدالت را از قبیل ملکه دانسته اند؛ در مقابل، فقهایی مانند وحید بهبهانی و مرحوم خویی، ملکه بودن عدالت را نپذیرفته و اشکالات فراوانی بر آن وارد نموده اند؛ 2. مشهور فقها، گناهان صغیره را در صورت عدم اصرار مضر عدالت نمی دانند؛ اما در مقابل، برخی از فقها همانند شیخ عبدالکریم حائری و مرحوم خویی، صغائر را به طور مطلق منافی عدالت دانسته اند؛ 3. مشهور فقهای متاخر مروت را در مفهوم عدالت شرط نموده اند؛ در مقابل، فقهایی مانند صاحب جواهر و امام خمینی مروت را در عدالت شرط نمی دانند.
در این نوشتار با بررسی دلایل مسئله از آیات، روایات و اصول و بازخوانی کلمات فقها، اثبات شده است که اولا مفهوم عدالت از قبیل ملکه است؛ ثانیا ارتکاب صغائر به عدالت لطمه ای نمی زند؛ ثالثا مروت در عدالت شرط نمی باشد.
Imamiyyah jurisprudents have given various views on the meaning of justice. Generally viewed، their deference can be proposed in three essential fields: 1- those jurisprudents like Sheikh Ansari and Imam Kkomeini have known justice as a fully rooted and stable property، malakah; while some like Vahid Behbahani and the late khoyi have disagreed with them and known their view of many objections; 2- on the famous view of jurisprudents، small sins not being insisted on cannot be counted as a breach against justice; while some like Sheikh Abdolkarim Ha`iri and the late Khoyi have known small sins against justice absolutely; 3- it has been well-known for recent jurisprudents to consider compassion as an essential part of meaning in justice، while some like the author of Jawahir and Imam Khomeini disagree with it as a condition of justice. This paper، studying the proofs of the problem in Quranic verses، traditional and principles and the proofs of the jurisprudents، has proved firstly that justice is malakah، secondly that small sins do not break justice and secondly that compassion cannot be counted a condition for justice.
ملخص الجهاز:
"ازاینرو فقهای امامیه به شناخت مفهوم عدالت و شفافسازی تعریف آن همت گماشته و فراوان به نقض و ابرام پرداختهاند؛ ولی نتیجه واحدی بهدست نیامده و آرای گوناگونی ارائه دادهاند؛ برخی عدالت را از قبیل ملکه نفسانی دانستهاند (حلی، 1418، ج3، ص494؛ انصاری، 1374، ج3، ص166؛ امام خمینی، 1379، ج1، ص10)؛ برخی گفتهاند عدالت از قبیل ملکه نیست، بلکه عبارت است از خود اعمال خارجیه، از انجام واجبات و ترک محرمات، بدون آنکه مستند به ملکه باشد (ابنادریس، بیتا، ج2، ص117؛ موسوی خویی، بیتا، ج1، ص253)؛ برخی دیگر عدالت را صرف اسلام با عدم ظهور فسق دانستهاند؛ بدین معنا که اگر کسی مسلمان باشد و از او در خارج فسقی ظاهر نشود، حکم به عدالت او میشود (حسینی عاملی،1422، ج8، ص267؛ نجفی، 1429، ج13، ص466)؛ جمعی نیز عدالت را صرف حسن ظاهر بهشمار آوردهاند (مفید، 1410، ص725).
تعابیر فقها در مورد ملکه نفسانی یکسان نیست؛ برخی تعبیر به ملکه (طباطبایی یزدی، 1424، ج1، ص27؛ امام خمینی، 1379، ج1، ص10)، برخی تعبیر به هیئت راسخه در نفس (موسوی عاملی، 1410، ج4، ص67؛ طباطبایی، 1392، ج15، ص37) و برخی تعبیر به کیفیت راسخه نفسانی نمودهاند (حلی، 1375، ج8، ص501؛ کرکی، 1415، ج2، ص372)؛ ولی مقصود آنها از این تعبیرات همان ملکه نفسانی است؛ زیرا ملکه عبارت است از: «کیفیة راسخة فی النفس» (تفتازانی، 1368، ص11)؛ بدین معنا که ملکه، صفت وجودی است که در نفس انسان رسوخ کرده و دارای دوام و بقا باشد؛ اما اگر صفت وجودی راسخ در نفس نباشد، همانند شادی، لذت و درد، ملکه نبوده، بلکه حال نامیده میشود (دسوقی، بیتا، ج1، ص125)."