Abstract:
هدف: پس از ولایتعهدی بن سلمان و اعمال برخی سیاستهای اصلاحی، به نظر میرسید روند دموکراتیزاسیون و توسعه سیاسی این کشور با توجه به حمایت ایالاتمتحده، روند رو به رشدی داشته باشد، اما در ادامه این مسئله محقق نشد و ساختار سیاسی عربستان بیشازپیش وجه اقتدارگرایی به خودیافت؛ بنابراین، در این مقاله، هدف نویسندگان تبیین دستاوردهای دولت اقتدارگرای بن سلمان و پیامدهای احتمالی آن میباشند.روش: در این مقاله، روش مورد استفاده از نوع تحلیلی- توصیفی است.یافتهها: نئوپاتریمونیالیسم بن سلمان به تشدید چالش میان دولت-ملت منتهی شد و در مسائلی همچون اعدام و سرکوب شیعیان، انزوای برخی از علمای اهل سنت و ترور برخی از نخبگان نوظهور جامعه مدنی نمود یافت.نتیجهگیری: سه پیامد مهم داخلی، منطقهای و بینالمللی ماحصل سیاستهای نئوپاتریمونیالیستی بن سلمان خواهد بود. نخست تشدید فعالیت نهادهای غیرحکومتی و مدنی خواه در عربستان، تشدید تنشهایی همچون کودتا، ترور، اعتراض و درنهایت ظهور جنبشهای مخالف حکومت همچون نهضت الکرامه. در سطح منطقهای نیز زوال تدریجی شورای خلیجفارس محتملترین پیامد این مسئله خواهد بود. نهایتاً تنبیه از سوی افکار بینالمللی و تجدیدنظر حامیان و متحدان غربی در حمایتهای از دولت نوپای بن سلمان میتواند بازخورد سیاستهای حکومت نئوپاتریمونیال وی باشد.
Machine summary:
با این مقدمات اجمالی، نویسندگان در این مقاله درصدد ارائه پاسخ به این پرسش هستند که نئوپاتریمونیالیسم حاکم در عربستان سعودی به ظهور چه بحرانهایی برای حکومت منتهی شده است؟ و در ادامه این مسئله چه پیامدهایی برای سعودیها در محیط داخلی، منطقهای و بینالمللی خواهد داشت؟ فرضیه مقاله دلالت بر این مسئله دارد که نئوپاتریمونیالیسم بن سلمان در گام نخست، به تشدید چالشها میان دولت- ملت در جامعه عربستان منتهی شده است.
این چالشها بر طبق الگوی بیثباتی سیاسی دیوید ساندرز در مواردی همچون اعمال تغییرات وسیع در میان حکام (تغییرات وسیع بن سلمان در میان شاهزادگان سعودی)، بازداشتهای وسیع، دستگیریهای وسیع (برخی دیگر از شاهزادگان سعودی و علمای اهل سنت)، سرکوب و اعدام (شیعیان عربستان) و ترور نخبگان مدنی غیرحکومتی (قتل خاشقجی) تجلی یافته است.
مسعودنیا، حسین، فروزان، یونس و عالیشاهی، عبدالرضا در مقالهای با عنوان «جابهجایی قدرت در عربستان سعودی: تأثیرات تغییر ولایتعهدی بر ساختار سیاست خارجی عربستان سعودی 1 »، با بهرهگیری از روشهای تطبیقی، تحلیلی-توصیفی و نیز نظریه جابهجایی در قدرت آلوین تافلر، درصدد ارائه پاسخی متقن به این پرسش هستند که «جریان شناسی واگذاری قدرت به محمد بن سلمان از سوی پادشاه عربستان چه بوده است؟» و اینکه «خاندان آل سعود با این تغییرات، بحرانهای منطقهای را چگونه حلوفصل خواهد کرد؟» یافتههای مقاله نشان داد که «ضعف و مواضع اعتدالگرایانه محمد بن نایف در بحرانهای منطقه، سیاستهای پراگماتیستی فصلنامه رهیافتهای سیاسی و بینالمللی،1395، دوره هشتم، شماره 1، صص 137- 172.
اما جنبه نوآوری مقاله کنونی بیشتر معطوف به این مسئله است که اعمال سیاستهای مبتنی بر اقتدارگرایی محمد بن سلمان در این کشور، چه بازخوردها و پیامدهای امنیتی و سیاسی برای آل سعود در سه سطح داخلی، منطقهای و بینالمللی به همراه خواهد داشت.